هزار و یک حکایت اخلاقی جلد 1 صفحه 642

صفحه 642

باشی، در روز رستاخیز با من خواهی بود.

هنگامی که عبید الله، میثم را گرفت به او گفتند: این مرد یکی از محبوب ترین اشخاص نزد علی(علیه السلام)بود. ابن زیاد از روی تمسخر گفت: این مرد که عجمی است و درست سخن نمی گوید. پاسخ دادند: آری. از میثم پرسید: پروردگارت کجا است؟ جواب داد: در کمینگاه ستمگران است و تو نیز یکی از آنهایی. گفت: تو با این زبانت هر چه می خواهی میگویی، بگو ببینم علی(علیه السلام)در مورد معامله ی من با تو چه خبر داده است؟

گفت: ایشان به من فرمود که تو مرا به دار می آویزی و من دهمین نفری هستم که به دار آویخته می شوم و چوبه ی دار من از همه ی آنها کوتاه تر است. ابن زیاد گفت: من با آنچه علی خبر داده مخالفت خواهم کرد. میثم گفت: هرگز نمی توانی؛ زیرا آنچه علی فرموده، از پیامبر(صله الله علیه و اله وسلم)شنیده و پیامبر از جبرئیل و جبرئیل هم از طرف خدا خبر داده است. عبید الله، میثم را زندانی کرد، مختار بن ابی عبیده ی ثقفی نیز با او زندانی بود، به مختار گفت: تو نجات خواهی یافت و برای گرفتن انتقام خون حسین بن علی علت قیام خواهی کرد و ابن زیاد را که قاتل من است، خواهی کشت. روزی عبید الله امر کرد مختار را از زندان بیرون آوردند تا او را بگشد، در همین هنگام نامه ای از طرف یزید رسید که مختار را رها کند.

سپس امر کرد میثم را به دار بیاویزند. هنگامی که او را جلوی خانه ی عمرو بن حریث به دار آویختند، عمرو می گفت: به خدا سوگند میثم پیوسته به من گوشزد می کرد که من همسایه ی تو خواهم شد و من خیال میکردم در نظر دارد خانه ی ابن مسعود یا دیگری را خریداری کند. عمرو بن حریث به کنیزش دستور داد زیر چوبه ی دار میثم را تمیز کند و آب بپاشد. مردم گرد چوبه ی دار جمع شدند و میثم شروع کرد به نشر فضائل علی(علیه السلام)و اولادش.

به ابن زیاد خبر دادند این مرد شما را رسوا کرد، پس دستور داد او را لجام کردند تا سخن نگوید. روز سوم نیزه ای بر پیکر میثم زدند و خون از بینی و دهانش جاری شد و از دنیا رفت. هفت نفر از خرمافروشان شبانه آمدند و بدن میشم را با همان چوبه برداشتند و داخل جویی که متعلق به بنی مراد بود دفن کردند و چوبه ی دار را در خرابهای انداختند. صبحگاه که بدن میثم را ندیدند به جست و جو پرداختند و هر چه تفحص کردند، اثری پیدا نشد.(1)

مردانه وار گر ببرندم به پای دار

مردانه جان دهم که جهان، پایدار نیست

علؤ فی الحیاه و فی الممات

الحق أنت إحدی المعجزات

کأن الناس حولک حین قاموا

وفود نداک أیام الصلات

کأنک قائم فیهم خطیبا

و کلهم قیام للصلات

مددت یدیک نحوهم أحتفالا

کمدهما لیهم بالهبات

و لما ضاق بطن الأرض عن أن

تضم علاک من بعد الممات

و لم أر قبل جذعک قط جذعا

تمکن من عناق المکرمات


1- پند تاریخ4 /170 -175: به نقل از: مجالس المؤمنین307/1
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه