هزار و یک حکایت اخلاقی جلد 1 صفحه 74

صفحه 74

حکایت 109: چند تار مو

مردی که با همسرش بسیار صمیمی بود و زندگی خوشی داشت به بازار رفت تا غلامی برای کمک به زندگی شان بخرد، پس از انتخاب غلام، از فروشنده احوال او را پرسید. وی گفت: این غلام عیبی ندارد، جز این که سخن چین است. خریدار نیز این عیب را مهم ندانست و او را خریداری کرد. پس از مدتی روزی غلام در صدد سخن چینی برآمد؛ از این رو به خانم مولایش گفت: همسرت تو را دوست ندارد و تصمیم گرفته همسر دیگری اختیار کند و اگر هنگام خواب، چند تار مو از زیر گردن او ببری و بیاوری، من او را سحر می کنم تا از کارش منصرف شود و باز هم تو را دوست بدارد، آن گاه بی درنگ خود را به مولایش رساند و گفت: همسرت رفیقی پیدا کرده و تصمیم دارد هنگام خواب سرت را ببرد. شوهر به خانه آمد و خود را به خواب زد، وقتی همسرش کارد را نزدیک گردن او برد از جا پرید و او را کشت. وقتی خویشان زن خبردار شدند آمدند و شوهر را کشتند و به دنبال آن، همه به جان هم افتادند و درگیری میان آنها ادامه یافت!(1)

میان دو کس جنگ چون آتش است

سخن چین بدبخت، هیزمکش است

کنند این و آن خوش دگر باره دل

وی اندر میان، کوربخت و خجل

میان دو تن آتش افروختن

نه عقل است و خود در میان سوختن(2)

حکایت 110: راز سر به مهر!

شیخ اجل سعدی می گوید: تنی چند از بندگان سلطان محمود گفتند حسن میمندی را که: سلطان امروز تو را چه گفت در فلان مصلحت؟ گفت: دانم که بر شما هم پوشیده نباشد. گفتند: آنچه با تو گوید، با مثال ما گفتن روا ندارد. [حسن میمندی] گفت: به اعتماد آن که داند که نگویم، پس چرا همی پرسید؟!

نه هر سخن که برآید بگوید اهل شناخت

به سر شاه سر خویشتن نشاید باخت(3)

حکایت 111: هزار تازیانه ی مرگبار!

برای هارون الرشید لباس های فاخر و گران قیمتی آورده بودند. آن را به علی بن یقطین وزیر [شیعه ] خود بخشید. از جمله آن لباس ها دراعه ای(4) طلابافت و از جنس خز بود که به لباس پادشاهان شباهت داشت.

علی بن یقطین نیز آن لباس ها را همراه اموال دیگری برای امام کاظم ((علیه السلام))فرستاد. حضرت، دراعه را توسط شخص دیگری برای وزیر فرستاد. او شک کرد که علت چیست؟ حضرت در نامه ای نوشتند: آن را نگهدار و از منزل خارج مکن که روزی احتیاج می شود. علی بن یقطین پس از چند روز بر یکی از غلامان خود خشم گرفت و او را از خدمت عزل کرد. غلام معزول نزد هارون الرشید سخن چینی کرد که علی بن یقطین قائل به امامت موسی بن جعفر است و خمس اموال خود را در هر سال برای او می فرستد. به عنوان نمونه همان


1- پند تاریخ 5/ 157 - 158؛ به نقل از : سفینه البحار / 613؛ جوامع الحکایات / 319.
2- سعدی
3- گلستان / باب چهارم، حکایت 8
4- لباسی که جلویش باز است و روی لباس می پوشند.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه