هزار و یک حکایت اخلاقی جلد 1 صفحه 83

صفحه 83

آیت الله شیخ محمد تقی آملی می گفت: بلی، من همین طور قرآن می خواندم و زیاد به قرائت آن می پرداختم، مثل این که مرحوم قاضی مراقب و ناظر وقت قرائتم بوده است. بعد از این ماجرا با تمام وجودم به سویش شتافتم و ملازم جلسه هایش شدم.(1)

حکایت 126: ابراهیم ادهم و توانگر بی ادب!

سدید الدین محمد عوفی در جوامع الحکایات می نویسد: آورده اند که وقتی ابراهیم ادهم در طوافگاه یکی را دید از توانگران مشهور که بر اسبی نشسته بود و طواف می کرد. آن حالت او را منکر کرد.(2) چون حاجیان از مکه بازگشتند، آن مرد از قافله در بادیه جدا ماند. اشرار و عربان اسب او بستدند و او را بیچاره و برهنه کردند. پیاده در بادیه میرفت. ابراهیم ادهم به وی رسید؛ او را بدان حال دید، گفت: «هر کس بی ادبی کند در جایی چنان، که همه پیاده روند، او سوار باشد، او را در بیابان پیاده باید رفت!»(3)

حکایت 127: اعتراض بی جا!

مؤلف «لعمات» می نویسد: استاد ما جناب شیخ حسن فرزند شیخ جعفر کبیر صاحب کتاب کشف الغطاء روزی در مجلسی فرمود: شیخ کبیر شب ها پس از اندکی خواب، برمی خاست و تا وقت نماز شب به مطالعه می پرداخت. بعد تا سپیده ی صبح به نماز و تضرع و مناجات مشغول می شد. شبی ناله ی او را شنیدیم و مثل این بود که بر سر و روی خود می زند. ما برادران با نگرانی به سویش دویدیم، او را با حالتی منقلب مشاهده کردیم که دامنش از اشک پر آب بود و به سر و صورت خود میزد. ما دست او را گرفتیم و علت این امر را از وی پرسیدیم، فرمود: از من خطایی سر زده است؛ زیرا اول شب مسئله ای فقهی در نظرم بود که علمای بزرگ حکم آن را بیان کرده اند و می خواستم دلیل حکم را از احادیث اهل بیت ملاحظه کنم. چند ساعت کتب اخبار را مطالعه کردم و سندش را نیافتم و خسته شدم و از روی خستگی گفتم: خداوند علما را جزای خیر دهد ، حکمی کرده اند بدون دلیل. سپس خوابیدم، در عالم خواب دیدم برای زیارت حضرت امیر مؤمنان روانه ی حرم مطهر هستم، وقتی به کفش کن رسیدم، دیدم پیش صفه، فرش است و منبری بلندپایه در صدر مجلس وجود دارد و شخص موقری با صورت زیبا و نورانی بالای منبر قرار گرفته و مشغول درس دادن است. از کسی پرسیدم: این افراد کیستند و آن که بر فراز منبر است کیست؟

گفت: او محقق اول ، صاحب شرایع الاسلام است و اینها که زیر منبرند، علمای شیعه هستند. من


1- اسوه ی عارفان / 25 - 26؛ به نقل از: صفحات من تاریخ الاعلام / 245. از مرحوم علامه محمد حسین طباطبایی و شهید مرتضی مطهری نقل شده است: هنگامی که مرحوم آیت الله شیخ محمد تقی آملی در نجف اشرف مشغول تحصیل بودند. یک شب به خاطر خستگی به بالشی که پشت سرشان بود تکیه داده، قرآن تلاوت می کنند. فردا که خدمت استاد اخلاقشان مرحوم آیت الله میرزا علی آقا قاضی می روند، استاد بی مقدمه می فرمایند: «موقع تلاوت قرآن، خوب نیست آدم به بالش تکیه دهد!». یکصد داستان شنیدنی از کرامات علما 107/2 ؛ به نقل از: مجله ی پیام حوزه، سال پنجم، بهار 1377ش. ص 11.
2- در نظرش ناپسند و زشت آمد.
3- جوامع الحکایات /199.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه