هزار و یک حکایت اخلاقی جلد 1 صفحه 9

صفحه 9

حکایت 4: ترنمی وصف ناپذیر

مؤلف کتاب «ثمرات الأوراق فی المحاضرات»(1) گوید: شنیدم که قاضی القضات(2) علاء الدین أبوالبقاء شافعی از منصب خویش در دمشق برکنار و معزول شده بود. پس از مدتی بار دیگر به سمت سابق خود برگزیده شد. در مراسم معارفه ای که در مسجد اموی برگزار شد، بدر الدین شافعی برادر ابوالبقاء نیز - که خود قاضی القضات مصر بود - حضور داشت، شیخ معین الدین الضریر مقری(3) پس از استعاذه و بسمله چنین قرائت کرد:

«قَالُوا یَا أَبَانَا مَا نَبْغِی هَذِهِ بِضَاعَتُنَا رُدَّتْ إِلَیْنَا وَنَمِیرُ أَهْلَنَا وَنَحْفَظُ أَخَانَا وَنَزْدَادُ کَیْلَ بَعِیرٍ ذَلِکَ کَیْلٌ یَسِیرٌ»(4)

طنین این آیه در فضای مسجد اموی دمشق، ترنمی وصف ناپذیر ایجاد کرد که زبان و بیان از توصیف آن، عاجز است. [به قول شیخ اجل سعدی: صدایی که باز می دارد آب را از جریان و پرنده را از طیران!](5)

حکایت 5: نود و نه میش!

آورده اند، به هارون الرشید گفتند: «ناطقی» کنیزکی دارد که ما در ایام مثل حسن صورت و لطف سیرت او نزاده و روی دلربایش با ماه آسمانی برابری می کند. «هارون » چون بشنید، طینت در باطنش اثر کرد و با خود گفت: چرا چنین کنیزی در زمان خلافت من باشد و از خدمت من بازماند و دست روزگار او را به دیگری سپارد. در همان لحظه کس را پی «ناطقی» فرستاد، چون او حاضر شد، هارون گفت: شنیده ام جاریه (کنیزک) شایسته ای داری، باید او را حاضر کنی. وقتی «ناطقی» این سخن بشنید مانند بید بر خود بلرزید، با لب خشک و دیده ی تر به خانه برگشت، وقتی جاریه، خواجه را بدان حال دید گفت: چه واقع شده که قد صنوبر تو منحنی و چهره ی ارغوانی تو زعفرانی گشته؟ آن گاه قصه را باز گفت. کنیزک گفت: باک مدار و اندوه مخور که اگر یار اهل است این کار سهل است. مرا با اطمینان خاطر نزد خلیفه بفرست. من چنان کنم به فضل خدای تعالی که تو از این غم نجات یابی.

«ناطقی» کنیزک را نزد هارون الرشید فرستاد. چون کنیزک به حضور خلیفه رفت هارون نگاه کرد، در شکل و حسن او حیران ماند و گفت: ای جاریه ! شنیده ام که چون باز آواز از تو به پرواز آید جز دل مستمعان را نرباید.

کنیزک در جواب هارون این آیه را خواند: «یَزِیدُ فِی الْخَلْقِ مَا یَشَاءُ»(6)؛ او (خداوند) هر چه بخواهد در آفرینش می افزاید. هارون تعجب کرد و گفت: ای جاریه! جواب از آیه ی قرآن می گویی، مگر تو در آیات قرآن استواری؟

جواب داد: یا امیر! «هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّی»(7) ، این از فضل پروردگار من است. هارون در گفتار لطیف و روی ظریف او حیران ماند و گفت: ای جاریه! چه شود اگر از حسن صوت خود عشری (ده آیه) برای ما بخوانی.

جاریه بی درنگ گفت: «بسم الله الرحمن الرحیم إِنَّ هَذَا أَخِی لَهُ تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَهً وَلِیَ نَعْجَهٌ وَاحِدَهٌ فَقَالَ أَکْفِلْنِیهَا وَعَزَّنِی فِی الْخِطَاب


1- تقی الدین محمد بن حجه الحموی القادری.
2- قاضی القضاه، اصطلاحی است که امروز به آن، «رئیس قوه قضائیه» می گویند.
3- مقری: استاد قرائت (نه تنها قاری).
4- یوسف / 65، ترجمه: گفتند: پدر! ما دیگر چه می خواهیم ؟! این سرمایه ی ما است که به ما باز پس گردانده شده است و ما برای خانواده ی خویش مواد غذایی می آوریم و برادرمان را حفظ خواهیم کرد و یک بار شتر زیادتر دریافت خواهیم داشت. این پیمانه (بار) کوچکی است.
5- ثمرات الأوراق / 36
6- فاطر /1
7- نمل /40.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه