هزار و یک حکایت اخلاقی جلد دوم صفحه 10

صفحه 10

راضی به اسلام آوردن نیست. حضرت فرمود: مگر نه این است که به این مقام در اثر مخالفت نفس رسیده ای. پس اکنون با آن مخالفت کن. مرد کافر مقداری فکر کرد و بعد ایمان آورد، ایمانش نیکو شد، پس از این جریان گاه گاه به مجلس موسی بن جعفر(علیه السلام) حاضر می شد.

روزی یک نفر درخواست کرد که از نیتش خبر دهد، هر چه فکر کرد نتوانست چیزی بگوید، آن گاه عرض کرد: من وقتی کافر بودم از امور پنهان اطلاع داشتم، ولی حالا که مسلمانم چرا نمی توانم؟ حضرت فرمود: خداوند عمل هیچ بشری را بی پاداش نمی گذارد، چون تو در آن موقع مخالفت با نفس می کردی، خداوند جزای آن را در دنیا داد و به تو قدرت اطلاع بر اسرار پنهان مردم عنایت کرد؛ زیرا کافر در آخرت بهره ای ندارد. اکنون که اسلام آوردی، خداوند پاداش آن را برای آخرتت ذخیره کرده و جزای دنیا را قطع نموده است.(1)

حکایت 4: شیران باربر

ابوحازم می گوید: در زمان حکومت منصور دوانیقی من و ابراهیم بن ادهم وارد کوفه شدیم. امام صادق (علیه السلام) نیز از مدینه به کوفه آمده بود. وقتی که خواست از کوفه به مدینه بازگردد، علما و فضلای کوفه ایشان را بدرقه کردند.

سفیان ثوری و ابراهیم ابن ادهم ( از پیشوایان صوفی) از جمله بدرقه کنندگان بودند و بدرقه کنندگان کمی از امام جلوتر رفته بودند. ناگهان در بین راه با شیر درندهای برخورد نمودند. ابراهیم بن ادهم گفت: بایستید تا امام صادق(علیه السلام) بیاید و ببنیم با این شیر چه رفتاری می کند.

هنگامی که حضرت رسید، جریان شیر را به حضرت گفتند. امام نزدیک شیر رفته گوش شیر را گرفت و از راه کنار زد. آن گاه فرمود: اگر مردم از فرمان خداوند اطاعت کنند، می توانند بارهای خود را با این شیران حمل کنند.(2)

حکایت 5: مقام کن فیکون؟

عارف سالک، آیت الله حاج سید حسین فاطمی در کتاب جامع الدر(3) می نویسد: در


1- عاقبت بخیران عالم؛ به نقل از: کشکول بحرانی، ص 358
2- داستان های بحار الانوار ج 5، به نقل از: بحار الانوار ج 47، ص 139 وج 71، ص 191.
3- جامع الدرر فی بعض آثار الأئمه الاثنی عشر.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه