هزار و یک حکایت اخلاقی جلد دوم صفحه 100

صفحه 100

دنبال آن، همه به جان هم افتادند و درگیری میان آنها ادامه یافت!(1)

میان دو کس جنگ چون آتش است

سخن چین بدبخت، هیزم کش است

کنند این و آن خوش دگر باره دل

وی اندر میان، کوریخت و خجل

میان دو تن آتش افروختن

نه عقل است و خود در میان سوختن(2)

حکایت 105: هزار تازیانهی مرگبار!

برای هارون الرشید لباس های فاخر و گران قیمتی آورده بودند. آن را به علی بن یقطین وزیر اشیعه ] خود بخشید. از جمله آن لباس ها، دراعهای (3) طلابافت و از جنس خز بود که به لباس پادشاهان شباهت داشت.

علی بن یقطین نیز آن لباس ها را همراه اموال دیگری برای امام کاظم علیه السلام فرستاد.

حضرت، دراعه را توسط شخص دیگری برای وزیر فرستاد. او شک کرد که علت چیست؟ حضرت در نامه ای نوشتند: آن را نگه دار و از منزل خارج مکن که روزی احتیاج می شود. علی بن یقطین پس از چند روز بر یکی از غلامان خود خشم گرفت و او را از خدمت عزل کرد. غلام معزول نزد هارون الرشید سخن چینی کرد که علی بن یقطین قائل به امامت موسی بن جعفر علیه السلام است و خمس اموال خود را در هر سال برای او می فرستد. به عنوان نمونه همان دراعه ای را که شما به او بخشیدید در فلان روز برای موسی بن جعفر علیه السلام فرستاد.

هارون بسیار خشمگین شد و گفت: باید این راز را کشف کنم. همان دم در پی علی بن یقطین فرستاد؛ هنگامی که حاضر شد، گفت: آن دراعه ای را که به تو دادم چه کردی؟ علی بن یقطین گفت: در خانه است و آن را در پارچه ای پیچیده ام و هر صبح و شام آن را باز می کنم و به آن، تبرک می جویم! هارون گفت: هم اکنون آن را بیاور. علی بن یقطین یکی از خادمان خود را فرستاد و گفت: دراعه در فلان اتاق، داخل فلان صندوق و در پارچه ای پیچیده است. برو آن را زودد.


1- پند تاریخ ج 5، صص 158 157؛ به نقل از: سفینه البحار، ص 613
2- سعدی.
3- لباسی که جلویش باز است و روی لباس می پوشند.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه