هزار و یک حکایت اخلاقی جلد دوم صفحه 129

صفحه 129

یا سه قدم باید روی بدن این روحانی فداکار بگذارد و پس از قدم آخر خود را به آن طرف مانع پرت کند، بیش از شصت و هشت نفر بدین طریق از روی بدن این عزیز گذشتند و به پیشروی خود به سوی دشمن ادامه دادند، این ایثارگری نقش بسیار مهمی در تصرف مواضع دشمن و انهدام نیروهای فریب خوردهی بعثی داشت، در صورتی که اگر بچه ها پشت آن مانع زمین گیر می شدند، شاید همگی یا اغلب آنها مورد اصابت گلوله قرار گرفته و محصور آتش دشمن می شدند.

آری، بچه ها گذشتند و به هدف خود رسیدند و این روحانی عزیز نیز از جان خود گذشت و به هدف خویش که وصال محبوب بود، رسید و به جوار حق تعالی شتافت و سعادت ابدی را نصیب خود ساخت.

فردای عملیات پیکر پاک غرقه به خون این برادر روحانی در زیر تابش آفتاب حکایت از فتح الفتوحی دیگر می کرد.(1)

حکایت 132: نان طبابت

از مرحوم حاج میرزا خلیل تهرانی نقل شده که فرموده است: من در علم طب چندان درس نخوانده بودم و استادی ندیده بودم، همه ی این بصیرت و مهارت از برکت دادن یک نان به یک گرسنه است و آن چنان بود که در ایام جوانی به قصد زیارت حضرت معصومه - سلام الله علیها - به قم مشرف شدم و در آن جا بلکه در جاهای دیگر گرانی سختی بود که نان به زحمت به دست می آمد و در آن زمان نزاعی بود بین دولت ایران و روس و اسرای زیادی آورده بودند و در شهرها تقسیم و متفرق کرده بودند از آن زن و مرد صغیر و کبیر و من در یکی از حجرات مدرسه دار الشفای قم که عمارتی است در زیر مدرسه ی فیضیه متصل به صحن شریف و در آن حجراتی است که غربا و مترددین منزل می کنند، منزل کرده بودم.

روزی به بازار رفته و زحمت زیادی کشیده و نانی به دست آوردم و رو به منزلی)


1- مردان علم در میدان عمل، ج 5. (منطقهی عملیاتی کربلا، غلام علی رجایی)
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه