هزار و یک حکایت اخلاقی جلد دوم صفحه 136

صفحه 136

و زرع به چسان و باغ ها چه اندازه میوه خواهند داد و راه ها آیا امن هستند یا نه...

شیخ ابوسعید روزی بر منبر رفت و گفت: سخن منجمان را شنیدید و دربارهی سال آینده، چنین و چنان گفتید. اکنون بشنوید تا من اوضاع سال آینده را برای تان پیش بینی کنم و یقین بدانید که پیش بینی من درست تر از همه باشد و هیچ خطا نکنم.

مردم، یک صدا گفتند که بگو. شیخ ابوسعید گفت: سال آینده چنان خواهد بود که خدا می خواهد؛ چنان که پارسال آن سان بود که خدا می خواست و هر سال همان گونه است که او می خواهد؛ نه کم و نه بیش. وصلی الله علی محمد و آله أجمعین. این را گفت و از منبر فرود آمد.(1)

حکایت 140 : جایگاه عارف

حضرت علی - علیه السلام - درباره ی عارف بالله فرموده است: عارف را در زمین و آسمان، در بهشت، در هیچ جای عالم نمی توانی پیدا کنی، از خادم بهشت سؤال کنی در بهشت بروی، عارف بالله را جست و جو کنی، او را نمی یابی و همچنین نمی توانی در هیچ نقطهی عالم از عارف آگاهی پیدا بنمایی و دست بیابی.

یکی از حضار عرض کرد: آقا! پس عارف را باید در کجا جست؟ پس او کجاست؟ او که در هیچ جای عالم نیست. امام (علیه السلام) در جواب فرمودند: فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر.

عارف در نزد خدایش است. او فراتر از عالم کثرت است. او برتر از آن است که با عالم همنشین بوده باشد. او همنشینی با عالم ندارد، او در پیش خداوند عالم است. عارف در بهشت چه کار می کند، اگر بهشت شیرین است، بهشت آفرین شیرین تر است!(2) :

ه

حکایت 141: گامی به پیش

شیخ ابوسعید یک بار به طوس رسید، مردمان از شیخ خواستند که بر منبر رود و وعظ گوید. شیخ پذیرفت. مجلس را آراستند و منبری بزرگ ساختند. از هر سو مردم می آمدند و در جایی می نشستند. چون شیخ بر منبر شد، کسی قرآن خواند. جمعیت، همچنان ازدحام2.


1- حکایت پارسایان؛ به نقل از: اسرار التوحید، ص 281.
2- داستان های عارفانه در آثار استاد حسن زاده آملی، ج 2.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه