هزار و یک حکایت اخلاقی جلد دوم صفحه 152

صفحه 152

حضرت مولانا [جلال الدین رومی] آمده بود، گفت: از حضرت شما التماس می کنم که مرا در وقت مرگ، چیزی درد نکند.

[مولانا ]فرمود که مرگ همچون کمان خوارزمی است به غایت محکم و سخت، باز چنانک هیچ دسته کشی و سخته کمانی او را نتواند کشیدن و آن کسی که خدمت استاد کمان کش نکرده باشد، البته زو آن را به یکبارگی نتواند به گوش خود رسانیدن و تا زهی به گوش خود نرساند زهی به گوش او نرسد. همان که سال ها بر کبادهی کشیدن، ادمان باید کردن و در آن صنعت مدمن بودن تا قادر شود بر کشیدن آن کمان دسته کش؛ اکنون کبادهی کمان مرگ، مداومت عبادت و خیرات و حسنات است و سخاوت مال و تن و چون به سخاوت خو کرده باشی و در آن فن قایم گشته، چون متقاضیان جان (فرشتگان مرگ بر تو آیند و از تو طلب جان کنند، بی هیچ زحمتی و دردی آسان آسان جان خود را ایثار ایشان کنی و امانت حق را از حضرت باری تعالی دریغ نداری که «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَی أَهْلِهَا »(1) خداوند به شما فرمان میدهد که امانت ها را به صاحبانش بدهید. و بر مقتضای «وَالنَّاشِطَاتِ نَشْطًا » (2) (سوگند به فرشتگانی که (روح مؤمنان را با مدارا و نشاط می گیرند، تو را اعضا درد نکند و زحمتی و المی نباشد. نسبت به کسانی که اصلا به سخاوت نفس و ایثار مال خو نکرده اند و بداد و دهش نیاموخته البته وقتی که از ایشان طلب جان کنند، هرگز به اختیار و شادی تسلیم نکنند و خستی پیش آرند، لاجرم بر موجب «وَالنَّازِعَاتِ غَرْقًا » (3) [سوگند به فرشتگانی که (روح مجرمان را از بدن های شان) به شدت بر می کشند ] به زور و زحمت از او بستانند تا او را به غایت سخت آید و درد کند و رفتن خود را هیچ نخواهد.

گر مؤمنی و شیرین، هم مؤمن است مرگت

ور کافری و تلخی، هم کافرست مردن (4)

حکایت 170: دریغ!

صاحب مناقب العارفین - شمس الدین احمد افلاکی - می نویسد:

روزی حرم (همسر) خداوندگار [مولانا جلال الدین رومی] از علت قلت [کمی6.


1- نساء، 58.
2- نازعات، 2.
3- نازعات، 1.
4- مناقب العارفین ج 1، صص 517 - 516.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه