هزار و یک حکایت اخلاقی جلد دوم صفحه 162

صفحه 162

سخنان دل آزار که می شنود و خود را به کری می زند. بزرگ ترها بر سر او نوحه می کنند و در وصف بزرگواری هایش چیزها می گویند و خردسالی که به او مهربانی کرده، بر او میگرید. و إن الموت لمممرات هی أفظع من أن تفرق بصفه أو تغتیل علی عقول أخل الثیا! مرگ را ورطه هایی است، بسی سخت تر از آن که به وصف آید یا عقل های مردم دنیا توان سنجیدن آن را داشته باشد!(1)

ای تو (2) آب زندگانی، فاشتین(3)

ای تو دریای معانی، فاسقنا

ماسبوهای طلب آورده ایم

نزد تو ای خضر ثانی، فاسقنا

داستان خسروان بشنیده ایم

تو فزون از داستانی، فاسقنا

در گمان و وسوسه افتاده عقل

زان که تو فوق گمانی، قاشقنا(4)

حکایت 184: هشدار علوی

امام علی - علیه السلام - پدر دلسوز امت، می فرماید: وَ لَوْ تَعْلَمُونَ مَا أَعْلَمُ مِمَّا طُوِیَ عَنْکُمْ غَیْبُهُ إِذاً لَخَرَجْتُمْ إِلَی اَلصُّعُدَاتِ تَبْکُونَ عَلَی أَعْمَالِکُمْ وَ تَلْتَدِمُونَ عَلَی أَنْفُسِکُمْ وَ لَتَرَکْتُمْ أَمْوَالَکُمْ لاَ حَارِسَ لَهَا وَ لاَ خَالِفَ عَلَیْهَا وَ لَهَمَّتْ کُلَّ اِمْرِئٍ مِنْکُمْ نَفْسُهُ لاَ یَلْتَفِتُ إِلَی غَیْرِهَا « ای مردم! اگر می دانستید چیزی را که من میدانم و غیب آن بر شما پوشیده است، سر به صحرا میگذاشتید و بر اعمال خود می گریستید و بر سر و سینه ی خود می زدید و اموال تان را رها می کردید و میرفتید، بی آن که نگهبانی یا کسی از سوی خود بر آن بگمارید و هر کس در اندیشه ی خویش می بود و به دیگری نمی پرداخت.»(5)

حکایت 185: بشنو از نی!

عارف سالک، آیت الله حاج سید حسین فاطمی در کتاب جامع الدرر می نویسد: در5.


1- نهج البلاغه (دشتی)، خطبهی 221. نکته: ابن ابی الحدید در سخنی شگفت می گوید: از روزی که این خطبه (خطبه ی 221) را یافتم، تاکنون که پنجاه سال است، بیش از هزار بار آن را خوانده ام و هر بار در دلم ترس، لرزش و پند پذیری تازه ای به وجود آمد. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 11، ص 153.
2- منظور، امام علی (علیه السلام) است.
3- فاسقنا: پس ما را سیراب کن.
4- مولوی، دیوان شمس، غزلیات 180.
5- نهج البلاغه، خطبه ی 115.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه