هزار و یک حکایت اخلاقی جلد دوم صفحه 170

صفحه 170

حکایت 196: آتش قرب

عارفی وارسته می گوید: جوان عربی را در طواف کعبه با تنی نزار و زرد و ضعیف دیدم که گویی استخوان هایش را گداخته بود، نزدیک رفتم و به او گفتم: گمانم این است که تو محبی و از محبت بدین سان سوخته ای. گفت: آری. گفتم: محبوب به تو نزدیک است یا دور؟ گفت: نزدیک. گفتم: مخالف است یا موافق؟ گفت: موافق و مهربان.

گفتم: سبحان الله! محبوب به تو نزدیک و موافق و مهربان و تو بدین سان زار و نحیف؟! گفت: ای بطال! مگر ندانسته ای که آتش قربت و موافقت، بسی سوزنده تر از آتش دوری و مخالفت است؟ چه، در قرب او بیم فراق است و زوال و در بعد او امید وصال.

مرا از گفته ی آن جوان تغییر حالت پدید گشت.(1) عرض میکنم: ای عزیز! این حکایت می گوید که انسان ممکن است پس از رسیدن به مقامات الهیه، خدای ناخواسته دچار رذایلی همچون غرور و عجب شود و به سراشیبی سقوط بیفتد و آنچه را که به زحمت به دست آورده، به آسانی از دست بدهد.

حکایت 197: إمام الکل فی الکل

آورده اند: خلیل بن احمد عروضی وقتی به زیارت مکه مشرف شد، هنگام دعا عرض کرد: خداوندا! به من علمی عنایت فرما که پیش از من به کسی نرسیده باشد. وقتی از مکه مراجعت کرد، خداوند علم عروض را به او روزی کرد و او مبتکر این علم است.

روزی از او سؤال شد: نظرت دربارهی حضرت علی (علیه السلام) چیست؟ جواب داد: «مَا أقُولُ فی حَقِّ إمْرِءٍ کَتَمَت فَضَائلَهُ اولیائُهُ خَوْفاً وَ کَتَمَتْ مَنَاقِبَهُ أعْداؤُهُ حَسَداً ثُمَّ ظَهَرَ مِنْ بَیْنِ الْکَتمَیْنِ مَا مَلَأَ الخَافقَیْنِ.» یعنی: «چه بگویم در حق کسی که دوستان او از ترس و دشمنان او از حسد، فضایل او را کتمان کردند و از میان این دو کتمان، آن قدر فضایل از او ظاهر شد که عالم را پر کرده میله است!» همچنین از او پرسیدند: دلیل چیست بر این که علی علیه السلام، امام الکل فی الکل است؟ در پاسخ گفت: اِحتِیاجُ الکُلِّ إلَیهِ وَاستِغناؤُهُ عَنِ الکُلِّ یعنی: «نیازمندی تمام مردم به او و بی نیازی7.


1- عرفان اسلامی (حسین انصاریان) ج 1، ص 127.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه