هزار و یک حکایت اخلاقی جلد دوم صفحه 173

صفحه 173

مشرف شدم رفتم ببینم، هر چه گشتم نبود. کسی که مسئول آن قسمت بود گفت: دنبال چه میگردی؟ گفتم: یک چنین چیزی. گفت: مگر این که در کتاب خوانده باشی، این جا چنین چیزی نیست.

آن جا واقعه [سرزمین ] آیات و بنات است.(1)

حکایت 202: عذاب پدر

آورده اند که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) روزی به گورستان بقیع گذر کرد. نزدیک قبری رسید، اصحاب را فرمود که به تعجیل بگذرید. ایشان به تعجیل از آن جا بگذشتند و در وقت مراجعت چون بدانجا رسیدند خواستند که به تعجیل بگذرند، حضرت فرمود که تعجیل مکنید. گفتند: یا رسول الله! نه در وقت رفتن به تعجیل امر فرمودی!؟ گفت: بلی، شخصی را عذاب می کردند، من طاقت ناله و فریاد او نداشتم، اکنون خدای تعالی بر وی رحمت فرموده است.

گفتند: یا رسول! سبب عقوبت و رحمت او چه بود؟ فرمود که مردی فاسق به سبب فسق تا این ساعت این جا معب بود. کودکی از وی مانده بود در این زمان وی را به مکتب دادند معلم وی را تعلیم (بسم الله الرحمن الرحیم) نمود و کودک آن را بر زبان راند. خطاب عزت در رسید به آن فرشتگان که مأمور بودند به تعذیب او که دست از این کس بردارید و او را عذاب نکنید. روا نباشد که پدر را عذاب کنیم و پسرش در یاد ما باشد.(2) ای یاد تو مونس روانم جز نام تو نیست بر زبانم

حکایت 203: خنده برای چه؟

شخصی به دوستش که بسیار می خندید، گفت: آیا به تو خبر رسیده که در صورت گناهکاری) وارد آتش خواهی شد؟ گفت: آری. پرسید: آیا خبری به تو رسیده که از آتش خارج خواهی شد؟ گفت: نه. آن شخص گفت: پس چرا خنده می کنی و شاد هستی؟!د.


1- مجله ی کیهان فرهنگی، صص 148-147.
2- منهج الصادقین ج 1، ص 32، ذیل تفسیر آیه ی بسمله ی سورهی مبارکه ی حمد.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه