هزار و یک حکایت اخلاقی جلد دوم صفحه 174

صفحه 174

گفته اند که آن دوست تا وقتی که زنده بود، هرگز در حال خنده دیده نشد.(1)

حکایت 204: آروغ!

علی (علیه السلام) از ابی جحیفه نقل می کند که گفت: بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) وارد شدم، در حالی که باد گلو کردم (آروغ زدم). پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به من فرمود: باد گلویت را فرو بیاور، به یقین بیش تر مردمی که در دنیا سیر باشند، در قیامت طولانی ترین گرسنگی را دارند.

سپس فرمود: نور حکمت، گرسنگی است و دوری از خدا، سیری است و نزدیکی با مقام حق، دوستی مساکین و نزدیکی با آنان است. خود را سیر نکنید که نور معرفت، در قلوب تان خاموش می گردد. کسی که شب را با سبکی شکم در نماز بگذراند، شبی را گذرانده در حالی که حور العین اطرافش بوده اند.

و نیز آن حضرت می فرماید: دل ها را با زیادی طعام و آشامیدنی نمیرانید. دل ها مانند زراعتی که آب اضافه بخورد، از بین می رود و می میرد.(2)

حکایت 205: رنگ عشق!

صاحب مناقب العارفین - شمس الدین أحمد افلاکی - می نویسد: عزیزی از پنهانیان حق، روایت چنان کرد که روزی حضرت مولانا (جلال الدین رومی) در کنار خندق قلعه ایستاده بود، مگر فقیهی چند از مدرسه ی قره طایی بیرون آمده از سر امتحان سؤال کردند که رنگ سگ اصحاب الکهف(3) چگونه بود؟ مولانا فرمود که: «زرد بود؛ زیرا که عاشق بود و همیشه رنگ عاشقان زرد باشد، چنانک من.» [فقیهان ) سر نهادند و مرید شدند.(4)

من از بینوایی نیم روی زرد

غم عاشقی روی من زرد کرد


1- شنیدنی های تاریخ (فیض کاشانی)، ص 285؛ به نقل از: المحجه البیضاء ج 5، ص 232.
2- عرفان اسلامی (حسین انصاریان) ج 2، صص 184 183؛ به نقل از: بحار الانوار ج 70، صص 73-72.
3- درباره موضوع سگ اصحاب کهف، ر.ک: کهف، 18، 22.
4- مناقب العارفین ج 1، صص 292 - 291.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه