هزار و یک حکایت اخلاقی جلد دوم صفحه 178

صفحه 178

گفت: پدرم فرموده است: روزی من خدمت خانه کنم و روزی فضه. امروز نوبت من است. در این حکایت بودیم که حسین در گهواره بگریستن آمد. گفتم: ای سیده! مرا از دو کار یکی فرما که تا به جای آورم؛ یا گهواره جنبانیدن یا دستاس کردن. گفت: تو دستاس کن که من حسین را خاموش کنم. سلمان گفت: من دستاس کردم. بانگ نماز برآمد، برخاستم و به مسجد شدم و نماز کردم. امیرالمؤمنین علیه السلام را گفتم: تو این جا نشسته ای و فاطمه علیها السلام را از دستاس کردن، دست مجروح شده است. امیرالمؤمنین علیه السلام را آب در دیده افتاد.

برخاست و برفت و زود باز آمد شادان و خندان. رسول صلی الله علیه واله گفت: یا علی! گریان رفتی و خندان باز آمدی. گفت: یا رسول الله! فاطمه علیها السلام از بسیاری دستاس کشیدن خفته بود و دستاس می گردید بی آن که کسی او را بگرداند.

حضرت فرمود: یا علی! حق تعالی فرشتگان را آفریده است از برای خدمت محمد و آل محمد صلی الله علیه واله حق تعالی بر ضعف فاطمه علیها السلام ببخشود، فرشته را بفرمود که بر کار وی، وی را یاری دهد و خدمت کند.(1)

حکایت 213: آگاهی دو فرشته به نیات انسان

شخصی از امام موسی بن جعفر علیه السلام پرسید: «دو فرشته ای که مأمور مراقبت و ثبت اعمال نیک و بد انسان هستند، آیا از نیت و ارادهی باطنی انسان، هنگام گناه یا کار نیک، اطلاع دارند؟!» امام کاظم علیه السلام در پاسخ فرمود: «آیا بوی چاه فاضلاب و بوی خوش (باغ) یکسان است ؟!» راوی می گوید: نه. امام فرمود: هنگامی که انسان، نسیت کار نیک کند، نفسش (یا روحش) خوش بو می شود، فرشته ای که در سمت راست است و مأمور ثبت پاداش ها می باشد، به فرشته سمت چپ می گوید: برخیز که او اراده ی کار نیک کرد.

و هنگامی که کار نیک را انجام داد، زبانش، قلم فرشته، و آب دهانش مرکب او می شود و آن را ثبت می کند.

و هنگامی که اراده گناه کند، نفسش، بدبو می گردد، فرشته سمت چپ، به فرشته سمتان


1- داستان عارفان
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه