هزار و یک حکایت اخلاقی جلد دوم صفحه 183

صفحه 183

عبادتش را نیکو یافتم، زمان بندگی اش را چهار صد سال دیدم، دعایش را مستجاب مشاهده کردم، علاقمند شدم وضع قیامتش را ببینم، برایم اعجاب آور بود. روز قیامتش نشان می داد که اعمالش مورد قبول حق واقع شده، به او خطاب می رسد که: أذځل جنتی برخمتی؛ [بنده ی من!] با دلگرمی به رحمت من، وارد بهشتم شو؛ اما او عرضه می دارد:

أذخل جنتک بعملی؛ پروردگارا! با دلگرمی به اعمال و عباداتم، وارد بهشتت میشوم.

از سوی خداوند متعال خطاب می رسد: ای قاضیان دادگاه من! اکنون که پای معامله به میان آمد، تمام نعمت های مادی و معنوی ام را که به این عابد عنایت کردم با عبادتش بسنجید، چنانچه عبادت او گران تر آمد، به بهشت برود و اگر نعمت های من گران تر شد، به جهنم برود.

از نعمت بینایی شروع می کنند، این نعمت از نظر ارزش خدایی بر تمام عبادات عابد سنگین تر آمد، چون او را به سوی دوزخ بردند، عرضه داشت: خداوندا! برنامه های دیگری هم داشتم که محاسبه نشد. خطاب می رسد: چیست؟ عابد می گوید: امید به کرم تو، حسن ظن به عنایت تو و از همه بالاتر نیاز و فقر و ناچیزی خودم.

خطاب می رسد: او را از مسیر عذاب برگردانید و به خاطر امید و حسن ظنش به من، او را به سوی بهشت ببرید. چون عابد در مسیر بهشت قرار می گیرد، عرض می کند: أدخل جنتک برحمتک؛[پروردگارا! ] با دلگرمی به رحمتت، وارد بهشتت میشوم.(1)

حکایت 218: سایبان رحمت؟

از امام سجاد علیه السلام روایت شده است: مردی همراه با خانواده اش سوار کشتی شد، وسط دریا کشتی شکست و از آنها تنها همسر وی توانست خود را به وسیله ی تخته چوبی به جزیره ای برساند. در آن جزیره که راهزن جوانی زندگی می کرد، وقتی چشمش به آن زن افتاد، قصد آمیزش با او را نمود اما متوجه شد که زن به خود می لرزد.

راهزن علت را جویا شد، زن با دست به سوی آسمان اشاره کرد و گفت: از خدایی که بالای سرم است می ترسم. راهزن پرسید: آیا تا به حال مرتکب چنین عملی شده ای؟ زن8.


1- عرفان اسلامی (حسین انصاریان) ج 1، صص 219 - 218.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه