هزار و یک حکایت اخلاقی جلد دوم صفحه 215

صفحه 215

مشترک هستیم و بهترین ادیان اسلام ] بین ما و او پیوند یگانگی برقرار کرده است.(1)

حکایت 255: عکس العمل در مقابل تمجید

حجت الاسلام و المسلمین سید محمد صادق طباطبایی نقل می کند: دایی ام آقای عباس معتمدی نقل کردند که در رمضان سال 1318 هجری شمسی در بروجرد طبق روال همیشگی، حضرت آیت الله بروجردی در ماه های مبارک رمضان منبر می رفتند. یکی از شبهای احیا که مسجد مملو از جمعیت بود و همه منتظر ورود آقا بودند بعد از مدتی با ذکر صلوات از طرف مردم، دیدم که آقا تشریف آوردند. شخصی به نام آقای سوفی شروع کردند به مداحی، به محض ورود آقای بروجردی، اشعاری در مورد علم و علما خواندند تا این که ایشان به منبر رسیدند، مردم قیام کرده بودند و آیت الله بروجردی روی منبر نشستند و آقای سوفی داشت مداحی می کرد تا این که به اشعاری در مدح خود آیت الله بروجردی رسید. آقا در این موقع مانند کسی که هنگام شنیدن مصیبت باشند دست شان را روی صورت گرفتند و بعد از تمام شدن مداحی، بدون مقدمه فرمودند: مگر من به آقایان چه کرده ام که به من توهین می کنند (همهمهای بین حضار به وجود آمد و متعجب از این که چه کسی به ایشان توهین کرده است! آیا بین راه کسی آقا را اذیت کرده؟! آقا با اشارهی دست، مردم را ساکت کردند و فرمودند: این آقا (مداح) مطالبی را به من نسبت دادند که با من واجدم یا فاقد، اگر فاقد باشم اصاف شخصی به وصفی که فاقد است عین اهانت است و اگر احیانا واجد باشم، بنده هر کس که باشد به جز ذوات ائمه معصومین علیهم السلام در پیشگاه خداوند مقصر است، شما کجا دیدید که از شخص مقصر تعریف کنند؟ بعد از این، شاهد چنین مطالبی نباشم. جلسه منقلب شد و بدون هیچ گونه مطلب دیگری همگی ناله و ضجه می زدند و گریه می کردند!(2)

حکایت 256: معامله ی پیامبر با کودکان!

شیخ محمد بن قاسم بن یعقوب در کتاب «رؤض الأخیار» نوشته است: روزی بچه ها در راه مسجد به پیامبر اکرم صلی الله علیه واله گفتند: باید برای ما شتر بشوی؛ همان طور که برای حسن و3.


1- فرازهای برجسته از سیره ی امامان شیعه ج 2، ص 206: به نقل از: تحف العقول، ص 413.
2- الگوی زعامت، ص 33.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه