هزار و یک حکایت اخلاقی جلد دوم صفحه 218

صفحه 218

فرزند شیخ عباس قمی از مرحوم سلطان الواعظین شیرازی ( مؤلف کتاب شب های پیشاور) نقل می کند: در ایامی که مفاتیح الجنان تازه منتشر شده بود، روزی در سرداب سامرا، آن را در دست داشتم و مشغول زیارت بودم. دیدم شیخی با قبای کرباس و عمامه ی کوچک نشسته و مشغول ذکر است. شیخ از من پرسید: این کتاب کیست؟ پاسخ دادم: از محدث قمی آقای حاج شیخ عباس است و شروع کردم به تعریف کردن از آن. شیخ گفت:

این قدر هم تعریف ندارد، بی خود تعریف می کنی، من با ناراحتی گفتم: آقا! برخیز و از این جا برو. کسی که کنارش نشسته بود، دست زد به پهلویم و گفت: مؤدب باش، ایشان خود محدث قمی هستند. من برخاستم با آن مرحوم روبوسی کردم و عذر خواستم و خم شدم که دست ایشان را ببوسم؛ ولی آن مرحوم نگذاشت و خم شد دست مرا بوسید و گفت:

شما سید هستید.(1)

حکایت 261: تواضع رسول خدا(ص)

ابوذر می گوید: سلمان فارسی و بلال حبشی را دیدم که با هم حضور رسول خدا رسیدند. در این میان، سلمان برای احترام به پیامبر صلی الله علیه واله به پاهای رسول خدا افتاد و بر آنها بوسه زد.

پیامبر صلی الله علیه واله ضمن جلوگیری از این کار، به سلمان فرمودند: از آن کارهایی که عجم (غیر عربها) در مورد شاهان خود انجام می دهند انجام نده، من بندهای از بندگان خدا هستم، از آنچه می خورند من نیز می خورم و آن جا که مردم می نشینند من نیز می نشینم.(2)

حکایت 162 : عیسی (ع) و شستن پای حواریون

حضرت عیسی علیه السلام به حواریین فرمود: مرا با شما حاجتی است. گفتند: چه کار کنیم؟ عیسی علیه السلام از جای حرکت کرد و پای حواریون را شست! عرض کردند: یا روح الله! ما سزاوارتریم که پای شما را بشوییم.

فرمود: سزاوارترین مردم به خدمت کردن عالم است، این کار را کردم که تواضع کرده باشم، شما هم تواضع را فرا گیرید و بعد از من بین مردم فروتنی کنید آن طور که من کردم و63


1- سیمای فرزانگان ج 3، ص 254؛ به نقل از: حاج شیخ عباس قمی مرد تقوا و فضیلت، صص 64 - 62.
2- یکصد موضوع، پانصد داستان ج 1، ص 176؛ به نقل از: بحار الانوار ج 76، ص 63
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه