هزار و یک حکایت اخلاقی جلد دوم صفحه 248

صفحه 248

(مجلسی اول) بودند، شبی او را به مجلس شراب دعوت نمودند. چون وارد شد، بعد از آن که مدتی گذشت فاحشهای آرایش کرده از در وارد شد و شروع کرد به شعر و آواز خواندن و رقصیدن و اوباش هم شروع به زدن تار و شرب خمر نمودند. زن فاحشه می رقصید و غزل حافظ را می خواند تا رسید به این بیت که:

در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند گر تو نمی پسندی، تغییر ده قضا را مرحوم شیخ محمد تقی مجلسی همان طور که سر به زیر انداخته بود، فرمود: تغییر دادیم قضا را! که حال اهل مجلس یک مرتبه منقلب شد، زن فاحشه چادر بر سر انداخت و افتاد روی پای شیخ، اوباش و جهال آلات لهو و لعب و جام های شراب را شکستند و در حضور شیخ محمد تقی تضرع و زاری نموده، به دست حضرت شیخ توبه کردند.(1)

حکایت 303: زندانی در کتابخانه

بعضی ها خیال می کنند کتاب الغدیر به راحتی تألیف شده است. مرحوم علامه عبد الحسین امینی سختی هایی متحمل شد که توصیف آن از عهده ی زبان خارج است.

مقابل خانه ی ما کتابخانهی مرحوم کاشف الغطا قرار داشت. ایشان یک مدرسه ای هم داشتند که در جنب این کتابخانه بود و دارای ده، دوازده حجره بود. کتاب های این کتابخانه از پدرشان شیخ علی کاشف الغطا به ایشان رسیده بود و هیچ گونه امکانات رفاهی نداشت.

مرحوم علامه امینی از این کتابخانه به لحاظ نزدیکی، خیلی استفاده می کردند. ایشان از صبح می رفتند برای مطالعه و آن چنان غرق در مطالعه می شدند که حتی گذشت زمان را هم فراموش می کردند.

یک بار مدیر کتابخانه هنگام عصر از کتابخانه بیرون می آید و در کتابخانه را قفل می کند، غافل از این که علامه امینی داخل کتابخانه است.

آن روز سپری می شود. روز بعد وقتی به کتابخانه می آید، می بیند علامه در حال مطالعه است. به ایشان می گوید: شما کی آمده اید؟ علامه پاسخ می دهد: از دیروز که من را در این 1


1- عاقبت بخبران عالم، ج 1
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه