هزار و یک حکایت اخلاقی جلد دوم صفحه 268

صفحه 268

ضد گلوله ای که در تن راجیو گاندی برای حفاظت او بود، مواد منفجره همچون دانه های ریز تسبیح به کار برده بودند و یک باطری کوچک و نامعلوم نیز در گوشه ای از آن جلیقه کار گذاشته بودند و در ساعت مقرری به کمک آن باطری، مواد منفجره منفجر شد و راجیو گاندی در میان شعله ی شدید انفجار، متلاشی و نابود گردید.

آری، دنیا این گونه است که گاهی جلیقهی ضد گلوله، به صورت جلیقهی گلوله های انفجاری در می آید و صاحبش را متلاشی می کند؛ بنابراین باید در همه حال به خدای بزرگ تکیه و اعتماد کرد.(1) عرض میکنم: اخیرا رهبر کشور کره بر اثر سکته در قطار مرد. نقل است که او به خاطر ترس از هواپیما، همهی سفرهایش را با قطار انجام می داد و آن را امن می دانست؛ ولی سرانجام در همان جایی که آن را مطمئن تر از هواپیما می پنداشت، سکته کرد و مرد.

حکایت 325: عبرت از سر گوسفند

آورده اند: شخصی به نام عتبه که معروف به مالک دینار بود، همواره با گناه و انحراف و جنایت سر و کار داشت. این شخص مجرم و گناه کار روزی در حین عبور چشمش به سر گوسفندی افتاد که آن را بریان کرده بودند. دید لب های آن گوسفند بر اثر حرارت از هم جدا شده، برگشته و دندان هایش آشکار گردیده است و...

این منظره او را به یاد دوزخیان انداخت که آنها در میان آتش جهنم از خوف خدا این گونه بریان می شوند، نعرهی جان سوزی کشید و بی هوش شد و به زمین افتاد. وقتی به هوش آمد، توبهی حقیقی کرد و دیگر هرگز گناه نکرد و در راه خدا قدم برداشت و از صالحان و عابدان بزرگ زمانش گردید.(2)

حکایت 326: ای خدا! خوابی؟

فرعون فرمان داد تا یک کاخ آسمان خراش برای او بسازند، دژخیمان ستمگر او هم مردم را از زن و مرد برای ساختن آن کاخ به بیگاری گرنته بودند، حتی زن های آبستن از این فرمان استثنا نشده بودند.

یکی از زنان جوان که آبستن بود، سنگی سنگین را برای آن ساختمان حمل می کرد و54


1- داستان دوستان، ج 5.
2- عاقبت بخیران عالم، ج 1؛ به نقل از: مناهج الشارعین، ص 654
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه