هزار و یک حکایت اخلاقی جلد دوم صفحه 274

صفحه 274

شتر نیرومند، سواره بمردی!(1)

حکایت 336: وقت آمدن و رفتن

امام علی - علیه السلام - می فرماید: خَالِطُوا اَلنَّاسَ مُخَالَطَهً إِنْ مِتُّمْ مَعَهَا بَکَوْا عَلَیْکُمْ وَ إِنْ غِبْتُمْ حَنُّوا إِلَیْکُمْ.

با مردم آن گونه معاشرت کنید که اگر مردید، بر شما اشک ریزند و اگر زنده ماندید، به شما مهربانی ورزند (و با اشتیاق به سوی شما آیند.)(2) یاد داری که وقت زادن تو همه خندان بدند و تو گریان آن چنان زی که وقتی مردن تو همه گریان بوند و تو خندان

حکایت 337: محاسن

شمس الدین احمد افلاکی در کتاب «مناقب العارفین» می نویسد:

منقول است که روزی حضرت مولانا [جلال الدین رومی] از مسجد مرام با اصحاب کرام به سوی شهر عزیمت می فرمود؛ از ناگاه راهبی پیر مقابل افتاده، سر نهادن گرفت؛ مولانا فرمود که تو مسن تر باشی یا ریش تو؟ راهب گفت: من بیست سال از ریش خود بزرگ ترم، او آخرتر آمده است؛ مولانا فرمود که ای بیچاره! آنک بعد از تو رسید و پخته شد و تو همچنانک بودی در سیاهی و تباهی و خامی می روی؛ ای وای بر تو، اگر تبدیل نیابی و پخته نشوی.

رهبان مسکین (راهب بیچاره) فی الحال ژار بریده و ایمان آورده، از مسلمانان مسلم شد.(3) بود از موی سپید امید بیداری مرا بالش پیری شد آن هم بهر خواب غفلتم(4)

حکایت 338: هزار و یک!

شخصی به دفتر خلیفه ی عباسی، هارون الرشید نگاه کرد و دید روی یک طرف ورق نوشته است: انعام و جایزه ی یک شب خلیفه به جعفر بن یحیی، فلان مبلغ نقد و جنس که از هزار هزار لیک میلیون بیش تر بود.زی


1- یکصد موضوع، پانصد داستان ج 3، ص 117.
2- نهج البلاغه، حکمت 10.
3- مناقب العارفین ج 1، ص 39:.
4- صائب تبریزی
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه