هزار و یک حکایت اخلاقی جلد دوم صفحه 281

صفحه 281

حکایت 352: همنشین

شیخ اجل، سعدی، می گوید: «مثل همنشین بد چون آهنگر است، اگر جامه نسوزد، دود در تو گیرد و متل همنشین نیک چون عطار است که اگر مشک به تو ندهد، بوی در تو گیرد.»

همنشین تو از تو به باید

تا تو را عقل و دین بیفزاید(1)

حکایت 353: گریهی طاووس

امام علی (علیه السلام) دربارهی شگفتی های آفرینش طاووس می فرماید: این پرنده طاووس با توجه به زیبایی پر و بالش قهقهه سر می دهد، ولی چون نگاهش به پاهایش می افتد، گریان می شود!(2) طاووس را به نقش و نگاری که هست، خلق

تحسین کنند و او خجل از پای زشت خویش(3)

حکایت 354: خندهی عبرت

گویند: وقتی که برادران یوف - علیه السلام - او را در چاه آویزان کردند تا او را به آن بیفکنند، طبیعی است که پوشف خردسال در این حال محزون و غمگین بود، اما در میان غم و اندوه، دیدند لبخندی زد، خنده ای که همه ی برادران را شگفت زده کرد، از هم پرسیدند، یعنی چه؟ این جا جای خنده نیست؟ گفتند بهتر است از خودش بپرسیم.

یکی از برادران که «یهودا» نام داشت، با شگفتی پرسید: برادرم یوسف! مگر عقل خود را باخته ای، که در میان غم و اندوه، می خندی؟ خنده ات برای چیست؟ یوف با جمال، که همان اندازه و بیشتر با کمال نیز بود، دهانش چون غنچه بشکنید و گفت:

روزی به قامت شما برادران نیرومندم نگریستم، با خود گفتم: «ده برادر نیرومند دارم، دیگر چه غم دارم! آنها در فراز و نشیب زندگی مرا حمایت خواهند کرد و اگر دشمنی به من سوء قصد داشته باشد، با بودن چنین برادران شجاع و برومندی، چنین قصدی نخواهد کرد، و اگر سوء قصدی کند، آنها مرا حفظ خواهند کرد. اما چرا خدا را فراموش کردم، و به برادرانم بالیدم، اکنون می بینم همان برادرانم که به آنها بالیدم، پیراهنم را از بدنم بیرونی.


1- گلستان سعدی
2- نهج البلاغه، خطبه 185.
3- سعدی.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه