هزار و یک حکایت اخلاقی جلد دوم صفحه 282

صفحه 282

کشیدند و مرا به چاه می افکنند. این راز را دریافتم که باید به غیر خدا تکیه نکنم، خنده ام خنده ی عبرت بود، نه خنده ی شادی.(1)

حکایت 355: اسم های بی مسقا

آورده اند: اسکندر مردی را دید که همواره در جنگ ها شکست می خورد، از او پرسید:

نامت چیست؟ مرد گفت: نامم اسکندر است. اسکندر به او گفت: ای مرد! یا روش ات را عوض کن یا نامت را!(2)

شنیدم در وصایای سکندر

که گفتی با ارسطوی هنرور

که از روز زمین چون دیده بستم

برون أرید از تابوت، دستم

که تا بینند مغروران سرمست

که از دنیا برون رفتم تهی دست

حکایت 356: تکریم ارباب رجوع!

در روایات آمده: خداوند به فرعون - که ادعای خدایی می کرد - چهارصد سال مهلت داد؛ چون فرعون، بسیار خوش اخلاق بود و مردم به راحتی می توانستند با او ملاقات کنند و همیشه بر سر سفره اش ایتام و مساکین هم حضور داشتند!(3) عرض میکنم: حکایت فوق، بدون شرح است

حکایت 357: کنیسه ی حافیر

مرحوم سید بن طاووس در مقتل معروف «لهوف» می نویسد: از حضرت زین العابدین» - علیه السلام به روایت شده است: هنگامی که سر امام حسین(علیه السلام) را نزد «یزید آوردند، او همواره مجالس می گساری تشکیل می داد و سر مقدس آن حضرت را مقابل


1- تفسیر جامع ج 3، ص 32.
2- المستطرف ج 1، ص 372. حکایت فوق، به گونه ای دیگر نیز نقل شده: سدید الدین محمد عوفی در کتاب «جوامع الحکایات و لوامع الروایات» می نویسد: وقتی اسکندر رومی در شکارگاهی می رفت. مردی را دید که موی سر مالیده و ناخنان دراز و هیئتی عظیم، یک نان در دست گرفته و می خورد، به نوعی که اسکندر از آن تعجب کرد. نزدیک او راند و گفت: ای شخص! چه نامی؟ [نامت چیست؟ گفت: اسکندر. اسکندر گفت: «من هرگز بدین رضا ندهم که کسی هم نام من باشد و احوال و افعال وی، نامحمود (ناپسند باشد. او را گفت: لطفی بکن با نام خود را برگردان یا افعال و احوال را » و آن هم از اختلاف طبایع انسان بود. جوامع الحکایات، ص 272.
3- النور المبین فی قصص الانبیاء و المرسلین ( ترجمهی مهدی امیریان)، ص 364.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه