هزار و یک حکایت اخلاقی جلد دوم صفحه 285

صفحه 285

حکایت 360: زین پلنگی

گویند: حکیمی، جوانی را دید که پوست پلنگی بر زین اسب خود انداخته و با نهایت تکبر و فخرفروشی روی آن نشسته است.

حکیم رو به جوان کرد و گفت: ای جوان! این پوست را بر پشت پلنگ نگذاشتند بماند، بر زین اسب تو چه گونه خواهد ماند؟!(1)

حکایت 361: نقش سنگ قبر

آورده اند: سلطان محمود غزنوی گوری برای خود ساخت و به یکی از چاکران گفت:

آیه ای مناسب از قرآن پیدا کن تا روی سنگ گور بنویسیم. چاکر گفت: قربان! بنویسید:

«هَذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ » (2)؛ این همان دوزخی است که به شما وعده داده می شد.(3)

حکایت 362: شرایط استغفار و توبه

شخصی در حضور امیر المؤمنین (علیه السلام) گفت: آشتغفر الله (4) آن حضرت فرمود: مادرت به عزایت بنشیند، میدانی استغفار چیست؟ استغفار درجهی علیین است. اسمی است که بر شش معنی گفته می شود 1. پشیمانی از کردار ناپسند گذشته.

2. تصمیم بر این که گناهان گذشته را هیچ وقت تکرار نکنی.

3. حقوقی که مردم بر گردن تو دارند، به آنها رد کنی تا خدای را ملاقات کنی پاک و بر تو گناهی نباشد.

4. هر واجبی را که ترک کرده ای، انجام دهی و آن را جبران کنی.

5. با حزن و اندوه، گوشتی که از حرام بر بدنت روییده، ذوب کنی، به طوری که پوست بدنت به استخوان بچسبد و بین آنها گوشت تازه ای بروید.

6. رنج عبادت و بندگی را به تن بچشانی، چنان که شیرینی معصیت را به آن چشاندهای؛ سپس آن گاه که این شرایط جمع گشت، می گویی استغفر الله از خدا آمرزش می طلبم ](5)40


1- گلشن لطایف ج 2، ص 195.
2- یس، 630
3- خنده های بلند، ص 36.
4- بعضی ها . اگر نگوییم خیلی ها - به غلط می گویند: استغفر الله.
5- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 4، ص 640
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه