هزار و یک حکایت اخلاقی جلد دوم صفحه 298

صفحه 298

پیامبر به وعده خود وفا نمود و علاوه بر بازگرداندن اموال او به او و آزاد نمودن اسیران، صد شتر به او داد و او نیز به اسلام وفادار ماند. پیامبر او را رئیس قومش کرد؛ او همراه قومش با مشرکان ثقیف جنگید و آنها را آنچنان در تنگنا قرار داد که ناگزیر بر فرمان اسلام گردن نهادند.(1)

حکایت 387 : از پیامبر خاتم و دختر حاتم

سال نهم هجرت، دودمان حاتم طایی - یعنی قبیله طی - به سرپرستی عدی بن حاتم، هنوز تسلیم اسلام نشده بودند. از طرف پیامبر صلی الله علیه واله سپاهی به فرماندهی حیدر کرار حضرت امیر مؤمنان علی بن ابی طالب به این دودمان سرکش حمله کرده، آنها را شکست دادند.

عدی بن حاتم به شام گریخت؛ ولی خواهرش به همراه عده ای دیگر به اسارت سپاه اسلام درآمدند.

هنگامی که خواهر عدی نزد رسول خدا صلی الله علیه واله آمد، گفت: ای محمد! پدرم حاتم طایی از دنیا رفت و نگهبانم عدی ناپدید شد. اگر صلاح میدانی مرا آزاد کن و شماتت و سرزنش قبیله های عرب را از من دور ساز. همانا پدرم بردگان را آزاد می ساخت؛ از همسایگان نگهبانی می نمود و به مردم غذا می رسانید و آشکارا سلام می کرد و در حوادث تلخ روزگار، به مردم کمک می کرد. پیامبر اکرم صلی الله علیه واله که به ارزش های ارجمند اخلاقی احترام بسیار می گذاشت، به دختر حاتم فرمود: ای کنیز! این صفات که نام بردی و در پدرت بود، از صفات مؤمنان راستین است. اگر پدرت مسلمان بود، ما بر او رحمت می فرستادیم.

آن گاه آن حضرت به مسؤولین امر فرمود: به پاس احترام به ارزش های اخلاقی پدر این دختر، او را آزاد سازید.(2)

حکایت 388: عفو عمومی

بعد از پیمان و صلح حدیبیه مشرکان مکه دست به پیمان شکنی زدند و آن صلح نامه را نادیده گرفتند و بعضی از هم پیمانان پیغمبر صلی الله علیه واله را تحت فشار قرار دادند. هم پیمان های رسول الله به آن حضرت شکایت کردند. رسول الله صلی الله علیه واله تصمیم گرفت هم پیمانان خود را یاری کند.89


1- داستان دوستان ج 3، صص 214 - 213؛ به نقل از: سیره ابن هشام ج 4، ص 133.
2- بیست و پنج اصل از اصول اخلاقی امامان، ص 14- 13: به نقل از : زهر الربیع، ص 89
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه