هزار و یک حکایت اخلاقی جلد دوم صفحه 328

صفحه 328

مقدار سکه ها شش میلیون درهم بوده است. به هر نفر درست پانصد درهم رسید. آن گاه آن حضرت پانصد درهم نیز برای خود برداشت. در این هنگام مردی به محضر آن حضرت رسید و عرض کرد: ای امیر مؤمنان! گرچه من با شما در جنگ شرکت نداشتم، ولی دلم همراه شما بود. آن حضرت فورا پانصد درهم سهم خود را به آن مرد بخشید و برای خود چیزی برنداشت.(1)

حکایت 420 : حتی عبای مبارک

آورده اند که: مردی از امام حسین علیه السلام حاجتی طلبید؛ حضرت فرمود: ای مرد! برآوردن این حاجت برای من مشکل است و می دانم حقی که بر من داری، بزرگ و سنگین است و من از این که اهداف تو را برآورده سازم، عاجزم و حال آن که بخشش در راه خدا هر چند زیاد باشد، باز هم اندک است و چیزی در نزد من نیست که باعث تشکر شود. اگر این بخشش کم مرا بپذیری، تلخی چاره اندیشی و تلاش و تکلیف برای رفع کامل نیازمندیت را از من برطرف نموده ای.

مرد پاسخ داد: ای فرزند رسول خدا! آنچه مقدور است می پذیرم و احسانت را سپاس می گویم و به هیچ وجه آن را رد نمی کنم.

آن گاه حضرت نماینده خود را خواست و نفقه و مخارج آن مرد را کاملا محاسبه فرمود. سپس فرمود: باقی مانده از آن سیصد هزار دینار) را بیاور.

نماینده حضرت پنجاه هزار دینار) حاضر نمود. حضرت فرمود: پانصد دینار را چه کردی؟ عرض کرد: نزد من است. امام فرمود: آن را نیز بیاور.

آن گاه آن حضرت تمامی پولها را به مرد سائل داد و فرمود: باربری را حاضر کن تا این اموال را برایت حمل کند. مرد سائل چند باربر را حاضر نمود. امام حسین عبای خود را نیز به عنوان کرایه به باربرها داد. یکی از غلامان خطاب به حضرت عرض کرد: به خدا سوگند حتی یک درهم نیز باقی نماند.

حضرت فرمود: ولی من امیدوارم با این عمل اجر و پاداش بزرگی نصیب ما گردد.(2).


1- داستان هایی از نهج البلاغه شرح ابن ابی الحدید، ص 56: به نقل از: شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 1، ص 249.
2- لمعه من بلاغه الحسین، ص 243 - 241؛ به نقل از: مقتل الخوارزمی ج 1، ص 153، فصل 7. نظیر این داستان در بارهی امام حسن مجتبی علیه السلام نیز نقل شده است. کشف الغمه ج 2، صص 133 - 132.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه