هزار و یک حکایت اخلاقی جلد دوم صفحه 381

صفحه 381

تماس گرفته و با من سخن می گویند، از خوردن چنین غذایی معذورم. ابو ایوب میگوید:

ما آن غذا را خوردیم و از آن پس چنان غذایی برای پیامبر صلی الله علیه واله آماده نکردیم.(1)

حکایت 505: فرش عرشی

نقل شده است که: پیامبر اکرم صلی الله علیه واله همراه با اصحاب خویش در اتاقی نشسته بودند که ناگاه جریر بن عبد الله - که فرد باشخصیتی بود به وارد شد؛ اما جایی برای نشستن نیافت، لذا در آستانهی در نشست. حضرت رسول، عبای خود را برداشته به او داد تا بر روی آن بنشیند. جریر عبای پیامبر را گرفت و بوسید و به پیامبر برگرداند و گفت: من روی لباس شما نمی نشینم. امیدوارم همان گونه که مرا احترام کردید، خداوند شما را گرامی بدارد. آن گاه حضرت خطاب به حاضران فرمود: إذا أتاکم کریم قوم فأکرموه «هر گاه شخص محترمی نزد شما آمد، او را احترام کنید».(2)

حکایت 506: در رکاب خلیفه

علی علیه السلام هنگامی که به سوی کوفه می آمد، وارد شهر انبار شد که مردمش ایرانی بودند.

کدخدایان و کشاورزان ایرانی خرسند بودند که خلیفه محبوبشان از شهر آنها عبور می کند؛ به اسقبالش شتافتند. هنگامی که مرکب علی به راه افتاد، آنها در جلو مرکب علی شروع کردند به دویدن. علی آنها را طلبید و پرسید: چرا می دوید، این چه کاری است که می کنید؟! گفتند: این یک نوعی احترام است که ما نسبت به امرا و افراد مورد احترام خود می کنیم.

این سنت و یک نوع ادبی است که در میان ما معمول بوده است.

امام فرمود: این کار، شما را در دنیا به رنج می اندازد و در آخرت به شقاوت می کشاند.

همیشه از این گونه کارها که شما را پست و خوار می کند، خودداری کنید. به علاوه این کارها چه فایده ای به حال آن افراد دارد؟(3)

حکایت 507: چراغ خاموش

یکی از نیازمندان به نام حارث، شبی به محضر حضرت علی علیه السلام رفت و در خلال7.


1- بیست و پنج اصل از اصول اخلاقی امامان، ص 289 - 288؛ به نقل از: سیره ابن هشام ج 2، ص 144.
2- احترام و تکریم، ص 122؛ به نقل از: آداب دوستی و معاشرت (ملا محسن فیض).
3- داستان راستان ج 1، ص 40؛ به نقل از: نهج البلاغه، حکمت 37.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه