هزار و یک حکایت اخلاقی جلد دوم صفحه 391

صفحه 391

فصل دوازدهم: فتوت و جوانمردی

حکایت 523: پیامبر اکرم و کودک بیمار

سدید الدین محمد عوفی در کتاب جوامع الحکایات و لوامع الروایات می نویسد: عبد الله جابر روایت می کند که در سفری از اسفار به خدمت سید ابرار صلی الله علیه واله می رفتم؛ زنی پیش سید آمد و کودکی خرد در کنار گرفته بود، پیغمبر او را بستد و پیش خود بر زین کوهه(1) نشاند و معوذتین (2) بخواند و بر او دمید و گفت: «دور شو ای دشمن خدای از او که من رسول خدایم» و به مادرش باز داد. چون مصطفی صلی الله علیه واله از آن سفر بازگشت و بدان جا رسید، همان زن پیش آمد و دو گوسفند هدیه آورد و گفت: یا رسول الله! به برکټ لفظ مبارک تو، پسر من صحت یافت. پیغمبر علیه السلام او را جوابی به خوبی بگفت و یک گوسفند قبول کرد و او را در مقابله آن صلتی داد و بفرمود از آن گوسفند، طعام ساختند، چون حاضر آوردند از آن تناول نکرد و هیچ نخورد و بر لفظ مبارک راند که « لَا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزَاءً وَلَا شُکُورًا » (3)؛ یعنی: من به نیکویی مکافات نطلبم و احسان به مجازات نجویم.(4)

حکایت 524: صورت خونین

عبد الله گوید: گویی به پیامبر(صلی الله علیه و آله) می نگرم که همچون پیامبری از پیامبران بود که قومش او را زدند و خونینش کردند و او در حالی که خون ها را از چهرهاش می زدود، می گفت:

«خدایا! از قوم من درگذر که آنها نمی دانند.»(5)

حکایت 525 : خواهر داغدار و تحسین قاتل

در جنگ خندق نبرد سختی بین علی (علیه السلام) و عمرو بن عبدود از شجاعان کم نظیر عرب درگرفت. در نبرد طولانی و سخت، عمرو فرصتی پیدا کرد و شمشیر خود را بر سر امیر المؤمنین فرود آورد و به آن حضرت جراحتی رسانید، امیرالمؤمنین(علیه السلام) چون شیر زخم خورده، شمشیری بر پای او زد و پای او را قطع کرد. عمرو بر زمین افتاد، حضرت بر سینه اش نشست، عمرو گفت: «یا علی! قد جلست منی مجلسا عظیما، ای علی! در جای..


1- کوهان.
2- سوره فلق و ناس۔
3- انسان، 9.
4- یعنی: «احسان من به جهت دریافت پاداش نیست». جوامع الحکایات، ص 43.
5- اهل بیت در قرآن و حدیث ج 1، ص 381؛ به نقل از: صحیح بخاری ج 6، ص 2539 و....
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه