هزار و یک حکایت اخلاقی جلد دوم صفحه 399

صفحه 399

مخصوصا در مقام جلب رضایت مردم مدینه - که یکی از دو شهر مقدس مسلمین و مرکز تابعین و باقیماندگان صحابه پیغمبر و اهل فقه و حدیث بود - برآمد. از این رو هشام بن اسماعیل مخزونی پدر زن عبدالملک را - که قبلا حاکم و فرماندار مدینه بود و ستمها کرده بود و مردم همواره آرزوی سقوط وی را می کردند - از کار برکنار کرد. هشام بن اسماعیل، در ستم و توهین به اهل مدینه بیداد کرده بود. سعید بن مسیب، محدث معروف و مورد احترام اهل مدینه را به خاطر امتناع از بیعت، شصت تازیانه زده بود و جامهای درشت بر وی پوشانده، بر شتری سوارش کرده، دور تا دور مدینه گردانده بود. به خاندان علی علیه السلام و مخصوص مهتر و سرور علویین، امام علی بن الحسین زین العابدین علیه السلام بیش از دیگران بد رفتاری کرده بود. ولید هشام را معزول ساخت و به جای او عمر بن عبدالعزیز، پسر عموی جوان خود را که در میان مردم به حسن نیت و انصاف معروف بود، حاکم مدینه قرارداد.

عمر برای باز شدن عقده ی دل مردم، دستور داد هشام بن اسماعیل را جلو خانه مروان نگاه دارند و هر کس که از هشام بدی دیده یا شنیده، بیاید و تلافی کند و داد دل خود را بگیرد.

مردم دسته دسته می آمدند؛ دشنام و ناسزا و لعن و نفرین بود که نثار هشام بن اسماعیل می شد. خود هشام بن اسماعیل، بیش از همه نگران امام علی بن الحسین علیه السلام و علویین بود.

با خود فکر می کرد انتقام علی بن الحسین علیه السلام در مقابل آن همه ستمها و سب و لعنها نسبت به پدران بزرگوارش، کمتر از کشتن نخواهد بود. ولی از آن طرف، امام به علویین فرمود: خوی ما بر این نیست که به افتاده لگد بزنیم و از دشمن بعد از آن که ضعیف شد، انتقام بگیریم؛ بلکه بر عکس اخلاق ما این است که به افتادگان کمک و مساعدت کنیم.

هنگامی که امام با جمعیت انبوه علویین به طرف هشام بن اسماعیل می آمد، رنگ در چهره هشام باقی نماند. هر لحظه انتظار مرگ را می کشید. ولی برخلاف انتظار وی، امام طبق معمول که مسلمانی به مسلمانی می رسد، با صدای بلند فرمود: «سلام علیکم» و با او مصافحه کرد و بر حال او ترحم. به او فرمود: اگر کمکی از من ساخته است، حاضرم. بعد از این جریان، مردم مدینه نیز شماتت به هشام را موقوف کردند.(1)

حکایت 538: صید اهو

امام باقر علیه السلام می فرماید: من و گروهی در حضور پدرم امام سجاد بودیم، ناگهان آهویی از صحرا آمد و در چند قدمی پدرم ایستاد و ناله کرد. 7.


1- داستان راستان ج 1، ص 212 - 210؛ به نقل از: بحار الانوار ج 11، ص 17.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه