هزار و یک حکایت اخلاقی جلد دوم صفحه 406

صفحه 406

فصل سیزدهم: عدالت و دادگری

حکایت 547: حق تقدم

امیر المؤمنین علی (علیه السلام) می فرماید: روزی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در حال استراحت بود، فرزندم حسن آب خواست، ایشان نیز قدری شیر دوشید و کاسه ای شیر را به دست وی داد. در این حال حسین از جای خود بلند شد تا شیر را بگیرد، اما رسول خدا شیر را به حسن داد.

حضرت فاطمه که این منظره را تماشا می کرد، عرض کرد: یا رسول الله! گویا حسن را بیشتر دوست داری؟ پیامبر فرمود: چنین نیست، علت دفاع من از حسن، حق تقدم اوست؛ زیرا زودتر آب خواسته بود. باید نوبت را مراعات نمود.(1)

حکایت 548: مهمان قاضی

مردی به عنوان یک مهمان عادی بر علی علیه السلام وارد شد. روزها در خانه آن حضرت مهمان بود؛ اما او یک مهمان عادی نبود، چیزی در دل داشت که ابتدا اظهار نمی کرد.

حقیقت این بود که این مرد، اختلاف و دعوایی با شخص دیگری داشت و منتظر بود طرف حاضر شود و دعوا در محضر علی طرح گردد. تا آن که روزی خودش از ماجرا پرده برداشت و موضوع اختلاف و محاکمه را عنوان کرد. علی فرمود: پس تو فعلا طرف دعوا هستی؟ گفت: بلی یا امیر المؤمنین. حضرت فرمود: خیلی معذرت میخواهم، از امروز دیگر نمی توانم از تو به عنوان مهمان پذیرایی کنم؛ زیرا پیغمبر اکرم فرمود: هر گاه دعوایی نزد قاضی مطرح است، قاضی حق ندارد یکی از دو طرف دعوا را ضیافت کند مگر آن که هر دو طرف با هم در مهمانی قاضی حاضر باشند.(2)

حکایت 549: احترام بیت المال

عقیل در زمان خلافت برادرش امیرالمؤمنین علی علیه السلام به عنوان مهمان به خانه آن حضرت در کوفه وارد شد. علی به فرزند مهتر خویش، حسن بن علی، اشاره کرد که جامه ای به عمویت هدیه کن. امام حسن یک پیراهن و یک ردا از مال شخصی خود به.


1- داستان های بحار الانوار ج 1، ص 21؛ به نقل از: بحار الانوار ج 43، ص 283.
2- داستان راستان ج 2، ص 143؛ به نقل از: وسائل الشیعه ج 3، ص 395.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه