هزار و یک حکایت اخلاقی جلد دوم صفحه 433

صفحه 433

ظاهر تصنعی آن چنان دلگیر و آزرده خاطر گردید که از شنیدن قصه های فکاهی او خنده به لبش نیامد و سرانجام منزل را با تلخی و تأثر ترک کرد.

اصمعی نیز از این که جعفر برمکی به دو رنگی اش پی برد و سرش نزد او فاش گردید به شدت ناراحت شد و چون نمی توانست ارزش و حیثیت خود را اعاده کند و شخصیت از دست رفته را باز گرداند به تحقیر وی پرداخت و با اشعار موهن خود هجو و توهینش می کرد.(1) اگر نقره اندود باشد نحاس(2) مینه جان من، آب زر بر پشیز زراندودگان را به آتش برند توان خرج کردن بر ناشناس که صراف دانا نگیرد به چیز پدید آید آن گه که مس یا زرند(3)

حکایت 579: قرارداد با امام رضا(ع)

حجت الاسلام و المسلمین محسن قرائتی می گوید: یک سال برای زیارت به مشهد مقدس رفتم. در حرم با حضرت رضا علیه السلام - قرار گذاشتم که یک سال مجانی برای جوان ها و اقشار مختلف کلاس برگزار کرده و در عوض امام رضا نیز از خدا بخواهد من در کارم اخلاص داشته باشم.

مشغول تدریس شدم، سال داشت سپری می شد که روزی همراه با جمعیت حاضر در کلاس از کلاس بیرون می آمدم، طلبه ای همین طور که جلوی من راه می رفت نگاهی به عقب کرد، مرا دید و به راه خود ادامه داد: من پیش خود گفتم: با نگاه نکن یا این که من استاد تو هستم، تعارف کن که بفرمایید جلو! به یاد قراردادم با امام رضا(علیه السلام) افتادم، فهمیدم اخلاص ندارم، خیلی ناراحت شدم. با خود گفتم: قرآن می فرماید: لا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً . (4)؛ «آنان نه مزد می خواهند و نه انتظار تشکر.» من کار مجانی انجام دادم، ولی توقع داشتم به من احترام کنند؟ خدمت آیت الله میرزا جواد آقا تهرانی داستانم را تا به آخر تعریف کرده و از ایشان چاره جویی کردم. یک وقت دیدم این پیر مرد بزرگوار شروع کرد به بلند، بلند گریه کردن نگران شدم که باعث اذیت ایشان نیز شدم، لذا عذرخواهی کرده و علت را پرسیدم. ایشان9.


1- اخلاق از نظر همزیستی و ارزش های اندانی (گفتار فلسفی) ج 2، ص 129؛ به نقل از: الوزراء و الکتاب، ص 264.
2- نحاس (بر وزن اتاق): مس
3- سعدی
4- انسان، 9.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه