هزار و یک حکایت اخلاقی جلد دوم صفحه 435

صفحه 435

حکایت 581: در حال ذکر

مرحوم حاج محمد حسین احسن منشی مخصوص آیت الله العظمی بروجردی میگفت: وقتی در سفرها همراه آیت الله فقید جایی می رفتیم مثلا به وشنوه(1)، همین که به جایی می رسیدیم که عبور از آن جا خطرناک بود، مانند سرازیری راه و شنوه و سربالایی راه آن جا که واقعا وقتی رد می شدیم و سالم می ماندیم، عمر دوباره یافته بودیم، در این جاها آیت الله فقید میگفت قرآن بدهید یا چند نامه بدهید. از اول آن راه خطرناک تا پایان آن با سر در قرآن داشتند و یا مشغول خواندن نامه های مردم بودند و چون روزی علت را پرسیدیم، فرمودند: می خواستم اگر طوری شدم به حال خود نباشم، بلکه سرگرم کار مستحبی باشم.(2)

حکایت 582: عشق تألیف

مرحوم عارف بالله میرزا جواد ملکی تبریزی (م. 1343) می فرمودند: من کتابی نوشتم و پیش از چاپ، متوجه شدم که مرحوم فیض کاشانی نیز در همان موضوع کتابی نوشته است، برای چاپ کتابم دچار تردید شدم. بنا بر دستور العملی که برای دیدن امامان در خواب است، روزه گرفتم و به امام صادق (علیه السلام) متوسل شدم. آن حضرت را در عالم رؤیا دیدم و پرسیدم: آیا کتاب فیض بهتر است یا کتاب من؟ امام سکوت کردند. عرض کردم: آیا شخصی همچون شما، سائل را محروم می کند! آن حضرت فرمود: «کتاب فیض بهتر است.» من هم کتابم را محو کردم.(3)

حکایت 583: مهرورزی به مور

یکی از دوستان «حاج آقا مجتهدی» برای «حاج آقا محمد صافی» تعریف کرد که: حاج آقا مجتهدی یک اربعین (چهل روز) در کوه خضر ریاضت کشیدند. کوه خضر بالای مسجد جمکران است که بیش تر اولیای خدا در این کوه ریاضت می کشند، آقای مجتهدی هم چند تا ریاضت هایش را در آن جا کشیدند و یک مدتی در قم بودند، می گفت: ایشان وقتی اربعینش تمام شد، بنا شد به منزل ما بیاید.1.


1- نام روستایی نسبتا خوش آب و هوا در نزدیکی قم.
2- زندگانی زعیم بزرگ عالم تشیع آیت الله بروجردی.
3- یکصد موضوع، پانصد داستان ج 3، ص 223؛ به نقل از: شیخ مناجاتیان، ص 82 مجله نور علم، مرداد 1371.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه