هزار و یک حکایت اخلاقی جلد دوم صفحه 468

صفحه 468

طور سرانه مبلغ معینی را بپردازند تا موافقت کند که مسجد با سنگ های عادی فرش شود.

مردم پول ها را جمع آوری کرده و به مأمور خلیفه تسلیم کردند و طرح سنگفرش کردن مسجد جامع نیز آغاز شد. منشی اموال گردآوری شده را بر شترها بار کرد و راه پایتخت را در پیش گرفت. پس از ورود، دهنگام عبور خلیفه، قطار شتر را بر سر راه خلیفه متوقف کرد و خود پیشاپیش آنها ایستاد، وقتی معتصم رسید، منشی فریاد زد: ای خلیفهی مسلمین! این پول ها را به چه کسی تسلیم کنم؟ معتصم پرسید: چه پولی؟ منشی پاسخ داد: درآمد شغلی را که به من واگذار فرموده بودید، چندین هزار هزار (1)درهم است، دستور فرمایید تحویل بگیرند.

خلیفه از اطرافیان پرسید: چه شغلی به او داده شده بود؟ گفتند: سنگفرش کردن مسجد جامع بصره. معتصم گفت: کسی که از چنین شغلی این مقدار مال به دست بیاورد، شایسته ی کارها و مناصب بزرگ است. سپس خلیفه منشی را به شغل کتابت دیوان خلیفه منصوب کرد.(2)

حکایت 623: سفره ی خلیفه!؟

شریک بن عبد الله نخعی، از فقهای معروف قرن دوم هجری، به علم و تقوا معروف بود. مهدی بن منصور، خلیفه ی عباسی، علاقه ی فراوان داشت که منصب قضاوت را به او واگذار کند؛ ولی شریک بن عبد الله برای آن که خود را از دستگاه ظلم دور نگاه دارد، زیر بار نمی رفت. همچنین خلیفه علاقه مند بود که «شریک» را معلم خصوصی فرزندان خود قرار دهد تا به آنها علم حدیث بیاموزد. شریک این کار را نیز قبول نمی کرد و به همان زندگی آزاد و فقیرانه ای که داشت، قانع بود.

روزی خلیفه او را طلبید و به او گفت: «باید امروز یکی از این سه کار را قبول کنی: یا عهده دار منصب «قضاوت» بشوی یا کار تعلیم و تربیت فرزندانم را بپذیری یا آن که همین امروز ناهار با ما باشی و بر سر سفره ی ما بنشینی.» شریک گرچه پذیرفتن هر یک از این سه کار را دشوار میدید؛ ولی با خود فکری کرد و گفت: «حالا که اجبار و اضطرار است، سومی بر من آسان تر است.» از سوی دیگر خلیفه به سرآشپز دستور داد که لذیذترین غذاها را برای شریک تهیه کند.2.


1- میلیون.
2- اخلاق از نظر همزیستی و ارزش های انسانی (گفتار فلسفی) ج 2، ص 290؛ به نقل از: جوامع الحکایات، ص 282.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه