هزار و یک حکایت اخلاقی جلد دوم صفحه 48

صفحه 48

حکایت 49 : مرور کریمانه

شیخ اجل سعدی می گوید: یکی بر سر راهی مست خفته بود و زمام اختیار از دست رفته. عابدی بر وی گذر کرد و در آن حالت، مستقبح (شرمگاه او نظر کرد. جوان از خواب مستی سر برآورد و گفت:«وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِرَامًا »(1)؛ هنگامی که با لغو و بیهودگی برخورد کنند، بزرگوارانه از آن می گذرند.

إذا رأیت أثیما کن ساتره و حلیما

یا من تقبح أمری لم لاتمرکریما(2)

متاب ای پارسا! روی از گنهکار

به بخشایندگی در وی نظر کن

اگر من ناجوانمردم به کردار

تو بر من چون جوانمردان گذر کن (3)

حکایت 50: خیار تلخ

سدید الدین محمد عوفی در جوامع الحکایات می نویسد: و از فضائل عادات و محاسن سیر نظام الملک حسن اسحاق رحمه الله، آن بود که هر گاه تحفه ای خدمت او می آوردند، هر کس که آن جا بود از آن، نصیب می کرد.

روزی یکی از باغبانان سه خیار باولنگ نزد او تحفه آورد. نظام الملک یکی از آن بخورد، تلخ بود و دو دیگر بخورد و هیچ کس را از آن، نصیب نداد و آورندهی آن را تشریف(4) و صد دینار زر بداد و او باز گشت.

یکی از خاصان که نزد وی گستاخ تر بود، از او سؤال کرد: «سبب چه بود که از این نوباوه(5)، حاضران محروم ماندند و ما را از آن، نصیب نکردی؟» گفت: «از آن که خیار او هر سه بچشیدم؛ تلخ بود، گفتم: اگر کسی را دهم، به مرارت(6) آن، صبر نکند، بگوید که تلخ است و آن بیچاره از تحفه ی خود شرم زده شود. مرا حیا، مانع آمد که کسی تحفه نزد من آورد و محروم و شرم زده گردد و به مرارات آن خیار صبر کردم تا عیش آن بی چاره، تلخ نگردد!(7)

حکایت 51: نیک و بد

شیخ اجل سعدی می گوید: لطف خدا شامل حال گم گشته ای شد و به مجلس حق


1- (1) فرقان، 72.
2- (2) هر گاه گنه کاری را دیدی، عیب پوش و بردبار باش؛ ای کسی که کارم را تقبیح میکنی؟ چرا بزرگوارانه برخورد نمیکنی او خود، مرتکب رفتار زشت میشوی؟
3- (3) گلستان، باب دوم، حکایت 39.
4- (4) خلعت، جامهی نو
5- (5) نوبر.
6- (6)تلخی
7- (7) جوامع الحکایات، ص 174.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه