هزار و یک حکایت اخلاقی جلد دوم صفحه 481

صفحه 481

زود برگرد.

مرد چون زن را با مقصود خود موافق یافت، برای خرید از منزل بیرون رفت. زن در اولین فرصت از خانه خارج شد و خود را نجات داد. مرد پس از مراجعت با منظرهی غیر مترقبه ای رو به رو شد و این پیشامد به قدری او را ناراحت ساخت که حساب نداشت؛ حتی هنگام مردن نیز آن را فراموش نمی کرد. نقل شده است در حال احتضار و جان دادن به او می گفتند: بگو «لا إله إلا الله»، در جواب می گفت:

یارب قائل یوما قد تبعت أین الطریق إلی حمام منجاب یعنی: چه شد آن زنی که خسته شده بود و می گفت «حمام منجاب کجا است؟!(1)

سال ها باید که تا یک سنگ اصلی ز آفتاب

لعل گردد در بدخشان باعقیق اندر یمن

ماه ها باید که تا یک پنبه دانه ز آب و خاک

شاهدی را حله گردد یاشهیدی را کفن

عمرها باید که تا یک کودکی از روی طبع

عالمی گردد نکویا شاعری شیرین سخن

نفس تو جویای کفر است و خرد، جویای دین

گر بقا خواهی به دین آی، ار فنا خواهی به تن

هر چه بینی جز هوئ، آن دین بود بر جان نشان

هر چه یابی جز خدا، آن بت بود در هم شکسن

چون برون رفت از تو حرص، آن گه دراید در تو دین

چون در آید در تو دین، آنگه برون شد اهرمن

با دو قبله دورهی توحید نتوان رفت راست

یا رضای دوست باید با هوای خویشتن(2)

حکایت 638 : عطر پاکدامنی

نقل شده است: مردی در مدینه بود که همیشه از او بوی خوش به مشام می رسید.

روزی شخصی علتش را از او پرسید. گفت: ای مرد! داستان من از اسرار است و باید اینی.


1- پند تاریخ ج 2، صص 217-216؛ به نقل از: الکشکول (شیخ بهایی) ج 1، ص 248.
2- سنایی غزنوی.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه