هزار و یک حکایت اخلاقی جلد دوم صفحه 502

صفحه 502

فروج(1) ایشان با رعایت ادب می گفت: اموال، نفوس و غیرها.(2)

حکایت 656: ابراهیم ادهم و توانگر بی ادب!

سدید الدین محمد عوفی در جوامع الحکایات می نویسد: آورده اند که وقتی ابراهیم ادهم در طوافگاه یکی را دید از توانگران مشهور که بر اسبی نشسته بود و طواف می کرد.

آن حالت او را منگر کرد.(3) چون حاجیان از مکه بازگشتند، آن مرد از قافله در بادیه جدا ماند. اشرار و عربان اسب او بستدند و او را بیچاره و برهنه کردند. پیاده در بادیه می رفت.

ابراهیم ادهم به وی رسید؛ او را بدان حال دید، گفت: «هر کس بی ادبی کند در جایی چنان، که همه پیاده روند، او سوار باشد، او را در بیابان پیاده باید رفت!»(4)

حکایت 657: تعبیر مؤدبانه

شبی هارون الرشید (خلیفه عباسی) در خواب دید که دندان های او ریخته است.

معبری را طلبید و از تعبیر خواب خود سؤال کرد. معبر گفت: این خواب یعنی این که همه ی خویشان خلیفه می میرند. هارون از سخن او ناراحت شد و گفت: خاک به دهانت؛ سپس فرمان داد او را صد تازیانه بزنند.

آن گاه معبر دیگری را طلبید و از تعبیر خواب پرسید. معبر گفت: این خواب یعنی این که عمر خلیفه از همه ی خویشانش درازتر است. هارون الرشید خندید و گفت: هر دو تعبیر، در یک معنی است؛ اما دومی ادب را رعایت کرد. پس فرمان داد هزار درهم به وی دادند.(5)

حکایت 658: من قرآن را تبرک کنم؟!

یک بار شخصی تعدادی از قرآن های قطع کوچک را که فقط دارای چند عدد از سوره های قرآن بود، آورده بود که امام خمینی امضا کنند و برای رزمندگان جبهه هدیه ببرد و چون تعداد آن زیاد بود گفتیم که این کار وقت امام را می گیرد و باعث زحمت معظم له9.


1- فروج: جمع زج است (فزج: آلت تناسلی).
2- داستان دوستان، ج 5
3- در نظرش ناپسند و زشت آمد.
4- جوامع الحکایات، ص 199.
5- یکصد موضوع، پانصد داستان ج 2، ص 40؛ جوامع الحکایات، ص 199.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه