هزار و یک حکایت اخلاقی جلد دوم صفحه 512

صفحه 512

بود، فرمود: اگر اجازه دهید امشب میهمان شما باشم، از زن پرسید: آیا غیر از شما کس دیگری در این خانه هست؟ گفت: آری، پسری دارم که روز در بیابان خار می کند و از دسترنج او زندگی میکنیم.

شبانگاه پسرش آمد. پیرزن گفت: امشب میهمان داریم که آثار بزرگی و نوری درخشان از پیشانی اش آشکار است. اکنون خدمت او را غنیمت شماره جوان پیش عیسی علیه السلام رفت، پاسی که از شب گذشت آن حضرت از وضع زندگی اش سؤال کرد. از گفتارش پی برد جوانی هوشیار و بافراست است و قابلیت ترقی را دارد؛ اما پای بند یک علاقه ی قلبی است.

به او گفت: جوان! گویا دردی در دل داری که آثارش از سخنانت هویدا است، به من بگو شاید بتوانم آن را دوا کنم. چون حضرت اصرار کرد، گفت: آری! دردی دارم که جز خدا کسی نمی تواند دوا کند.

درخواست کرد که گرفتاری اش را شرح دهد. گفت: روزی خار به شهر می آوردم، از کنار قصر دختر پادشاه رد شدم همین که چشمم به صورت او افتاد چنان شیفته و شیدایش شدم که می دانم چاره ای جز مرگ ندارم، فرمود: اگر تو بخواهی، وسایل ازدواج شما را آماده می کنم.

جوان سخنان مهمان را به مادرش گفت، پیرزن گفت: از ظاهر این مرد معلوم می شود دروغگو نیست. حضرت عیسی علیه السلام فرمود: فردا پیش پادشاه برو و دخترش را خواستگاری کن، هر چه خواست بیا به من خبر بده. جوان برای خواستگاری به بارگاه رفت، خود را به نزدیکان پادشاه رساند و گفت: من برای خواستگاری دختر شاه آمده ام، تقاضا دارم عرض مرا به پیشگاه ملوکانه برسانید. خواص پادشاه از گفتار جوان خندیدند و برای این که تفریحی کرده باشند او را نزد شاه بردند و تقاضایش را به عرض رساند.

پادشاه چون خواست جوان را ناامید نکرده باشد گفت: اشکالی ندارد، اگر فلان مقدار جواهر برای ما بیاوری قبول می کنم. جوان برگشت و جریان را برای حضرت عیسی علیه السلام شرح داد. عیسی علیه السلام او را به خرابهای برد که سنگریزه و ریگ فراوان داشت، دعایی کرد و آن سنگ ریزه ها به جواهر تبدیل شد. جوان به همان مقدار برای پادشاه برد، همین که چشم وزیران و شاه به جواهرات افتاد در شگفت شدند و با خود گفتند: جوانی خارکن از کجا این همه جواهر تهیه کرده است؟! پادشاه برای مرتبه ی دوم مقدار زیادتری درخواست کرد، باز جوان به عیسی علیه السلام مراجعه کرد. حضرت فرمود: برو در همان خرابه و آنچه می خواهی بردار و برای او ببر. در این مرتبه شاه، جوان را به خلوت خواست و واقع امر را پرسید. او هم جریان را شرح داد و شاه

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه