هزار و یک حکایت اخلاقی جلد دوم صفحه 517

صفحه 517

حکایت 672: باغ عمل آتش گرفت

شخصی می گوید: در عالم رؤیا دیدم قصر مجللی و باشکوهی است، گفتم: از کیست؟ گفتند: مال فلان شخص نجار است، بعد در همان حال یک وقت دیدم صاعقه ای آمد و تمام قصر و باغ و درخت آتش گرفت و خاکستر مطلق شد.

از خواب بیدار شدم، فردا رفتم در مغازهی آن نجار و گفتم: راستش را بگو دیشب چه کار کردی؟ ابتدا نمیگفت، او را قسم دادم، خلاصه آخرش گفت: نصف شب بین زنم و مادرم گفت و گو شد، من هم با کمک زنم، مادرم را زدم.

گفتم: برو بدبخت که همه چیزت را آتش زدی، هستی ات را سوزاندی. یک عمر زحمت کشیدی، ولی به خاطر زدن یک چوب به مادرت، همه اش را به آتش کشیدی! (1)

حکایت 673: خاطرات و مخاطرات

امیر المؤمنین (علیه السلام) می فرماید: انسان را در خاطره در دل باشد، خاطره ای از طرف شیطان و خاطره ای از طرف فرشتگان. خاطرهی فرشته، رقت و فهم است ( یعنی میل به کارهایی سبب نرمی دل و فهمیدن حق است) و خاطرهی شیطان سخت دلی و سهو است؛ پس قساوت و سنگدلی، خوی شیطان است که باید آن را برطرف ساخت.(2)

حکایت 674: نگاهی به خارج

چهارمین شهید محراب، آیت الله شهید سید عبد الحسین دستغیب می نویسد: خیال نکنید این خارجی ها که موشک درست میکنند، فضانورد درست می کنند جهات معنویت شان هم درست است. در معنویت، آدمیت، روحانیت، زندگی حقیقی، آسایش حقیقی، صفراند.

یکی از رفقا به یک واسطه نقل می کرد که ایشان مریض بود، می گفت: «در بیمارستان لندن مدتی که روی تختخواب بودم، یک بیمار دیگر انگلیسی هم تختخواب من بود و در این مدت طولانی کسی به عیادت من نیامد، چون من غریب و ایرانی بودم و لندن توقعی هم نیست، چون کسی را نداشتم.

ولی این بدبخت انگلیسی هم هیچ کس به دیدنش نیامد، مگر یک روز دیدم دو نفر3.


1- زبده الفصص.
2- قلب سلیم (سید عبد الحسین دستغیب)، ص 313.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه