هزار و یک حکایت اخلاقی جلد دوم صفحه 521

صفحه 521

خواهش دارد که شب هنگام وقتی شوهرت به خانه آمد و در بستر به خواب رفت، سر از تن این افسر خائن به آب و خاک و خلیفه، جدا نمایی تا در مقابل این خدمت، درجه ی شوهرت با جوایز گران بهای خلیفه به تو داده شود و از مزایای درجه و مقام شوهرت به شکل مادام العمر برخوردار باشی زن قبول کرد. شبانگاه وقتی شوهرش در بستر آرام به خواب رفت، زن سر از بدنش جدا کرد. شوهری که یک عمر به زنش خدمت کرده و حاضر نشده بود او را بکشد؛ اما زن طماع و شقی النفس به طمع درجه و جوایز دیگر سر شوهرش را برید و اول صبح برای معاویه و عمرو عاص برد.

عمرو عاص جریان را به معاویه اطلاع داد، وقتی معاویه سر بریدهی شوهر آن زن را دید، عمرو عاص به او گفت: اکنون معنای سخن علی را به اثبات رساندم. این است معنای سخن او که گفت «سربازانی به مبارزه ات روانه می کنم که بی رحم تر از زنان شقی النفس باشند!»(1)

حکایت 677: کبوتر مسجد!

آورده اند: پیش از آن که عبد الملک مروان به خلافت برسد، همواره ملازم مسجد الحرام بود و به خواندن نماز و تلاوت قرآن مجید مواظبت داشت. او به اندازهای به این کار توجه داشت که او را حمامه المسجد کبوتر مسجد میگفتند. روزی در مسجد الحرام نشسته و قرآن کریم را در دامن نهاده بود، در این حال حکم خلافت را دریافت کرد، بلافاصله قرآن را بر زمین گذاشت و گفت: اکنون از تو خداحافظی می کنم، دیگر میان من و تو جدایی افتاد!(2) راغب اصفهانی در محاضرات الأدبا می نویسد: عبد الملک می گفت: من از کشتن مورچه ای دریغ داشتم؛ ولی الآن حجاج این پوشف ثقفی ] برای من می نویسد که گروه زیادی از مردم را کشته است و این خبر بر من هیچ اثر نمی کند. روزی ژهری به عبد الملک گفت: شنیده ام شرب خمر (3) میکنی! عبد الملک گفت: آری، به خدا قسم شرب دماء(4) نیز می کنم!(5)3.


1- وعاظ گیلان، صص 267 - 265، (برگرفته از: سخنرانی مرحوم حجت الاسلام و المسلمین ناصح).
2- الکشکول (شیخ بهایی) ج 2، ص 101.
3- شرابخواری
4- خون آشامی.
5- محاضرات الادباج 1، ص 173.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه