هزار و یک حکایت اخلاقی جلد دوم صفحه 528

صفحه 528

سلسله رسان که تو عالمی به آن که من ودیعه را به او رد کردم. این بگفت و سلسله را بگرفت. داوود(علیه السلام) در این کار متعجب ماند. جبرئیل فرود آمد و کیفیت این صورت (نقشه) را به داوود اخبار کرد. داوود آن مرد را طلبید و جوهر را از او بستد و مکر و خدیعهی او بر مردمان آشکار گشت و حق تعالی به جهت شنامت ( زشتی) آن مکر، سلسله را به آسمان برد.(1) عرض میکنم: آیا وجدان واژهی مار در خور حیوان ضعیف چهارپایی چون روباه است یا در خور برخی از موجودات دوپا؟!

حکایت 683: هر چه کنی، به خود کنی؟

عارف سالک، آیت الله حاج سید حسین فاطمی در کتاب جامع الدرر می نویسد:

در «خزینه الجواهر» از «زهر الربیع » نقل نموده که در شهری از شهرهای ایران ] مردی به قصد تنبیه زن خود، عصا را برداشت و چند ضربه به او زد و زن از دنیا رفت، بدون این که شوهرش قصد کشتنش را داشته باشد.

پس از کشته شدن زن، شوهر از اقوام او ترسید و راه چاره ای پیدا نکرد. مرد از خانه بیرون آمد، در راه به یکی از آشنایان برخورد کرد، ماجرا را تعریف کرد و خواستار راه حلی شد. آن آشنا گفت: راه خلاص شدن از شر اقوام زن، این است که مرد زیبارویی را پیدا کنی، او را به عنوان میهمان به خانه دعوت کنی و سرش را بریده، کنار جنازهی زنت قرار دهی، سپس اقوام زنت را حاضر نموده و به آنان بگویی که چون این جوان با زنم مرتکب زنا شده، طاقت نیاوردم و هر دو را کشتم.

مرد، این نقشه را پسندید و برای اجرای آن، به درب خانه آمده و نشست. ناگاه دید مرد جوان و زیبارویی در حال گذر از کوچه است، با اصرار او را به خانه دعوت نمود تا از او پذیرایی کند. مرد جوان دعوتش را پذیرفت و به خانه آمد. پس از صرف غذا صاحب منزل سر جوان را بریده و کنار جنازهی زنش خوابانید. چون خویشان زن از ماجرا با خبر شدند و فهمیدند که قتل زن به خاطر زنا دادن او بوده، نه تنها ناراحت نشدند بلکه از عمل شوهر خوشحال شدند.

از قضا مردی که این نقشه را به شوهر آن زن یاد داده بود، پسری داشت که آن روز بهه.


1- منهج الصادقین ج 2، صص 73- 72، ذیل تفسیر آیهی 251 سورهی مبارکه ی بقره.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه