هزار و یک حکایت اخلاقی جلد دوم صفحه 552

صفحه 552

مجلس بسیار عظیم و باشکوهی برگزار شد و علما و فضلا و کاسبها و اقشار مردم در مسجد گرد آمده بودند. شب از نیمه گذشته بود، شهید مدنی بالای منبر رفت و همه را موعظه فرمود و دل ها را برای دعا و تضرع آماده ساخت تا این که چراغها را طبق مرسوم خاموش کردند. در آن تاریکی، ایشان جمله ای بیان کردند که مجلس واقعا منقلب شد و همه را سخت متأثر و گریان کرد. ایشان فرمود: «رفقا! اگر شماها امشب آمده اید از گناهانتان در پیشگاه خداوند تبارک و تعالی توبه کنید، ولی من خدا را شاهد می گیرم که آمده ام از اعمال و عبادت هایم توبه کنم؛ زیرا فکر می کردم این اعمالی که انجام داده ام، برای خداوند بوده است؛ اما حالا میفهمم که آنها توهین به ذات مقدس حق تعالی بوده؛ از این رو امشب می خواهم از آنها توبه کنم!»(1)

کنونت که چشم است اشکی ببار

زبان در دهان است عذری بیار

حکایت 706 : توبهی انسان از نظر شیطان

از وهب نقل شده است: روزی شیطان برای حضرت یحیی علیه السلام آشکار شد و اظهار داشت: می خواهم تو را نصیحت کنم، یحیی گفت: من به نصیحت تو تمایلی ندارم؛ ولی از وضع و طبقات مردم به من اطلاعی بده. شیطان گفت: بنی آدم از نظر ما به سه دسته تقسیم می شوند:

1. عده ای که مانند شما معصوم هستند و نیرنگ و حیله های ما در آنها تأثیر نمی کند.

2. دسته ای که در پیش ما شبیه توپی هستند که در دست بچه های شما است. به هر طرف بخواهیم آنها را می بریم و کاملا در اختیار ما هستند.

3. کسانی که رنج و ناراحتی آنها برای ما از دو دسته ی دیگر بیشتر است. تلاش می کنیم تا آنها را فریب دهیم، همین که فریب خوردند و قدمی به سوی ما برداشتند یک مرتبه متذکر می شوند و از کردهی خود پشیمان می گردند و روی به توبه و استغفار می آوردند و هر چه برای او رنج کشیده ایم از بین می برند. باز برای مرتبه ی دوم در صدد گمراه کردن آنها بر می آییم این بار نیز پس از آلوده شدن به گناه نورا متوجه می شوند و توبه می کنند، نه از آنها مأیوسیم و نه می توانیم مراد خود را از چنین افرادی بگیریم و پیوسته در رنجیم.(2)8.


1- شهید مدنی جلوی اخلاص، ص 37.
2- الخزائن (نراقی)، ص 368.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه