هزار و یک حکایت اخلاقی جلد دوم صفحه 610

صفحه 610

خوبروی ترین زنان بنی اسرائیل گرداند تا تو را از جمال من تمتع و برخورداری بود. زاهد دعا کرد و زن او از جمله ی صاحب جمالان شد.

چون آوازهی حسن او فاش شد، جوانان زیبا به مغازلت و معاشقت او راغب شدند و به ملاطفات عشق، نامه ها به نزدیک او می فرستادند. آن زن چون بازار حسن خود را رواجی دید، بر آن زاهد زبان دراز کرد و تطاول آغاز نهاد و زاهد را از ناز بسیار او کار به جان رسید و حیات بر او من غص شد و از غایت ضجرت و قلق دعا کرد تا خداوند تعالی، آن زن را مسخ گردانید و خرس شد. چون آن فضیحت ظاهر شد، فرزندان زاهد با پدر خصومت در پیوستند و بعد از آن شفاعت کردند تا یک دعای دیگر که مانده بود در کار آن زن کند تا خداوند تعالی، او را به همان صورت اول باز برد و آن هر سه دعا در کار آن زن شد. به سبب مشاورت با ناقص عقل(1)، از آن چنان سه خدمت، که هر دو سرای بدان حاصل می توانست کرد، محروم شد.(2)

از مایه ی بیچارگی، قطمیر(3) مردم می شود

ماخولیای مهتری، سگ می کند بلعام را (4)

حکایت 801: نفرین مادر و چوبهی دار!

از امام باقر(علیه السلام) روایت شده است: در بنی اسرائیل عابدی به نام «جریح» زندگی می کرد.دی


1- برخی می گویند: «زن، ناقص العقل است و این تهمتی است که به اسلام و به ویژه امام علی(علیه السلام) می زنند و شاید منشأ این گمان، ترجمه هایی است که نهج البلاغه و سخن امام(علیه السلام) را به دقت ترجمه نکرده اند. درباره ی شبهای مذکور و پاسخ آن ر.ک: نهج البلاغه ( ترجمه محمد دشتی)، خطبهی 80 ص 129، پاورقی 1 .
2- جوامع الحکایات، ص 341. علی بن ابراهیم قمی در تفسیر خود در ذیل آیهی مذکور می گوید: پدرم از «حسین خالد» از ابی الحسن الرضا(علیه السلام) برایم نقل کرد که آن حضرت فرمود: «بلعم باعوراه دارای اسم اعظم بود و با اسم اعظم دعا میکرد و خداوند دعایش را مستجاب می کرد، سرانجام به طرف فرعون میل کرد و از درباریان شد، آن روزی که فرعون برای دستگیری موسی(علیه السلام) و یارانش دنبال ایشان می گشت، عبورش به بلعم افتاد، گفت: از خدا بخواه موسی و اصحابش را به دام ما بیندازد، بلعم بر الاغ خود سوار شد تا او نیز به جست و جوی موسی برود، الاغش از راه رفتن امتناع کرد، بلعم شروع کرد به زدن أن حیوان، خداوند قفل از زبان الاغ برداشته، به زبان آمد و گفت: وای بر تو برای چه مرا می زنی؟ آیا می خواهی با تو بیایم تا تو بر پیغمبر خدا و مردمی با ایمان نفرین کنی؟ بلعم این را که شنید آن قدر حیوان را زد تا کشت و همان جا اسم اعظم از زبانش برداشته شد و قرآن در باره اش فرموده: ( فَانْسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطَانُ فَکَانَ مِنَ الْغَاوِینَ وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَٰکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَی الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ ۚ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ ۚ ذَٰلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا) این مثلی است که خداوند زده است. المیزان فی تفسیر القرآن ج 8 ص 501
3- قطمیر: کوچکترین چیز، قرآن مجید می فرماید: ... «....ذَلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ لَهُ الْمُلْکُ وَالَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مَا یَمْلِکُونَ مِنْ قِطْمِیرٍ » (فاطر، 13)؛ «... این است خداوند، پروردگار شما؛ حاکمیت (در سراسر عالم) از آن اوست و کسانی را که جز او می خوانید (و می پرستید) مالک کوچک ترین چیزی نیستند.» قطمیر در بیت مذکور ظاهرا به معنای نطفه و منی است.
4- غزلیات سعدی
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه