هزار و یک حکایت اخلاقی جلد دوم صفحه 617

صفحه 617

ابلیس پاسخ داد: همان امیدی را دارم که به پدرش آدم در بهشت داشتم. او بالاخره موفق شدم او را از بهشت بیرون کنم! (1)

حکایت 810: راه مهتری

امیر خراسان را پرسیدند که: تو فردی فقیر و بی چیز بودی و شغلی پست داشتی، به امیری خراسان چون چه گونه افتادی؟ گفت: روزی دیوان «حنظله ی بادغیسی»(2) همی خواندم، بدین دو بیت رسیدم:

مهتری گر به کام شیر در است

شو خطر کن، زکام شیر بجوی

یا بزرگی و عز و نعمت و جاه

یا چون مردان مرگ رو با روی

داعیهای انگیزه ای ] در باطن من پدید آمد که به هیچ وجه در آن حالت که اندر بودم، راضی نتوانستم بود. دارایی ام بفروختم و اسب خریدم و از وطن خویش رحلت کوچ کردم و به دولت صفاریان پیوستم. هر روز بر شکوه و شوکت و لشکر من افزوده می گشت و اندک اندک کار من بالا گرفت و ترقی کرد تا جمله همهی ) خراسان را به فرمان خویش درآوردم. اصل و سبب، این دو بیت بود.(3)

حکایت 811: تعریف و تعارف

صاحب مناقب العارفین - شمس الدین احمد افلاکی - می نویسد:

بار ربانی، خواجه نفیس الدین سیواسی روایت کرد که روزی حضرت مولانا جلال الدین رومی ] به حمام در آمده بود و در میانه ی گرمابه، مربع (چهار زانو) نشسته، معانی می فرمود و اصحاب شورها می کردند؛ از ناگاه برخاست و بانگی بر زد که در این مجمع مولانایی کیست تا سه بار. جمیع یاران خاموش اسکوت کرده، هیچ نگفتند. بعد از آن فرمود که اگر چنانک بیگانه ای در این حمام درآید و در جامه کی حمام (رخت گن جامه های اصحاب را ببیند، در حال آبی درنگ ] بداند که باران مولانا این جایگاه بوده اند. اکنون از آنک جامه و دستار شما معرف شما باشد، چرا نباید که شما معرف جان ها و جامه ها باشید. چنانک ظاهر یاران بدین ها آراسته است، باید که بواطن شما نیز به معرفت الهی و


1- کلیات احادیث قدسی (ترجمهی الجواهر النیه فی الأحادیث القدسیه)، ص 115.
2- وی از قدیمی ترین شاعران فارسی گوی پس از اسلام و معاصر سلسلهی طاهریان بوده است. وفات او را حدود سال
3- با تلخیص از چهار مقاله (نظامی عروضی سمرقندی).
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه