هزار و یک حکایت اخلاقی جلد دوم صفحه 621

صفحه 621

و مرگ او را داری!(1)

حکایت 818: دیوانه ی واقعی!

روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه واله از کوچه ای عبور می کردند، دیدند مردم اطراف دیوانه ای را گرفته و به او نگاه می کنند. فرمودند: علی ما اجتمع هؤلاء؟ «اینها برای چه جمع شده اند؟» گفتند: برای دیدن دیوانه ای که دچار صرع و حمله های عصبی شده است.

پیامبر صلی الله علیه واله فرمود: ما هذا یمجنونی ألا أخبرکم بالمجنونی حق المجنون؟ «این شخص، دیوانه نیست، آیا می خواهید دیوانه ی واقعی را به شما معرفی کنم؟» گفتند: آری، بفرمایید ای رسول خدا.

فرمود: إن المجنون المتبختر فی مشیته الناظر فی عطیه، المحرک جنبیه بمنکبیه، فداک المجنون و هذا المبتلی. «دیوانه ی واقعی کسی است که متکبرانه گام برمی دارد، دایما به پهلوهای خود نگاه می کند، پهلوهای خود را به همراه شانه ها تکان می دهد (و کبر و غرور از تمام وجودش می بارد). چنین شخصی دیوانه ی واقعی است، اما این که دورش جمع شده اید - بیمار است و نیازمند درمان ].»(2)

حکایت 819: کمان مرگ

شمس الدین احمد افلاکی در کتاب «مناقب العارفین» می نویسد:

همچنان اصحاب عرفان و احباب عارفان روایت کردند که روزی بزرگی به زیارت حضرت مولانا [جلال الدین رومی] آمده بود، گفت: از حضرت شما التماس میکنم که مرا در وقت مرگ، چیزی درد نکند.

[مولانا] فرمود که مرگ همچون کمان خوارزمی است به غایت محکم و سخت، باز چنانک هیچ دسته کشی و سخته کمانی او را نتواند کشیدن و آن کسی که خدمت استاد کمان کش نکرده باشد، البته زو آن را به یکبارگی نتواند به گوش خود رسانیدن و تا زهی به گوش خود نرساند زهی به گوش او نرسد. همان که سال ها بر کبادهی کشیدن، ادمان باید کردن و در آن صنعت مدمن بودن تا قادر شود بر کشیدن آن کمان دسته کش؛ اکنون کبادهی کمان مرگ، مداومت عبادت و خیرات و حسنات است و سخاوت مال و تن و چون به


1- المستطرف ج 2، ص 421.
2- تفسیر نمونه ج 17، ص 68 به نقل از: بحار الانوار ج 76، ص 302.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه