هزار و یک حکایت اخلاقی جلد دوم صفحه 639

صفحه 639

سفره ی خالی را بدون آن که خود چیزی خورده باشد، جمع کرد.

عبد الله که ناظر این جریان بود از غلام پرسید: جیره ی غذایی ات در روز چقدر است؟ غلام جواب داد: همین سه قرص نان که دیدی. گفت: پس چرا این سگ را بر خودت مقدم داشتی و تمام غذایت را به او خوراندی؟ غلام گفت: آبادی ما سگ ندارد، می دانستم این حیوان از راه دور به این جا آمده و سخت گرسنه است و برای من رد کردن و محروم ساختن چنین حیوانی بسیار سنگین بود.

عبد الله پرسید: پس تو خود چه خواهی کرد؟ جواب داد: امروز را به گرسنگی میگذرانم.

جوانمردی و بزرگواری آن غلام سیاه مایه ی شگفتی و حیرت عبد الله جعفر شد و در وی اثری عمیق گذارد. برای آن که عملا او را بر این کرامت اخلاقی و رفتار انسانی تشویق کرده باشد، آن روز جدیت نمود تا باغ و غلام را از صاحبش خریداری کرد. غلام را در راه خدا آزاد ساخت و باغ را به او بخشید.(1)

حکایت 839: معاقرت و مفاخرت

در عصر جاهلیت، عده ای در کشتن شترهای خویش با یکدیگر مسابقه می گذاشتند و هر کس تعداد بیشتری از شترهای خود را می گشت، غلبه و پیروزی از آن وی بود و این عمل را «معاقره» می خواندند.

به طوری که در کتاب های لغت آمده است «عقر» به معنای قطع پای حیوان است و مسابقه ی کشتن شتران را از آن جهت معاقره می گفتند که ابتدا، یکی از چهار پای حیوان را با ضرب شمشیر قطع می کردند و چون حیوان به زمین می افتاد، تحرش می کردند. گویی قطع پای شتر پیش از کشتن، یکی از شرایط این مسابقه بود.

ریشه ی روانی این عمل، خود خواهی، برتری طلبی، ریاکاری، فخرفروشی، خویشتن پرستی و دیگر لخلقیات ناپسند بود، ولی مسابقه دهندگان، گوشت شترهای نحر شده را به رایگان در اختیار عموم مردم می گذاشتند تا همه از آن استفاده کنند، گرسنگان سیر شوند و مستمندان غذایی به دست آورند و در واقع با این بذل و بخشش، به کار خلاف اخلاق خود لباس سخاوت، جوانمردی، احسان و انفاق می پوشاندند و عمل قبیح خود را زیبا جلوه می دادند.9.


1- اخلاقی از نظر همزیستی و ارزش های انسانی (گفتار فلسفی) ج 1، ص 11؛ به نقل از: المستطرف ج 1، ص 159.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه