هزار و یک حکایت اخلاقی جلد دوم صفحه 64

صفحه 64

حکایت 70: ویروس غیبت

حضرت آیت الله حسین مظاهری چنین می گوید: بیش از دوازده سال در دروس سطوح عالی امام خمینی رحمت الله علیه شرکت داشتم. در این مدت یک عمل مکروه از ایشان ندیدم. بلکه اگر شبهه ی غیبت و دروغی پیش می آمد، حالت نگرانی به خوبی از ایشان نمایان می شد.

یادم نمی رود روزی حضرت امام برای درس تشریف آوردند و به قدری ناراحت بودند که نفس ایشان به شماره افتاده بود. درس نگفتند و به جای درس نصیحت تندی نمودند و رفتند و تب مالتی که داشتند، عود نمود و سه روز برای تدریس نیامدند. چرا؟ چون شنیده بودند یکی از شاگردان ایشان دربارهی یکی از مراجع غیبتی کرده بود.(1)

آن کس که لوای غیبت افراشته است

او از تن مردگان غذا ساخته است

حکایت 71: غیبت در خیال

بزرگی گوید: روزی در گورستانی بودم. جوانی را دیدم که به تعجیل میرفت در زی؟(2) صوفیان. با خود گفتم: این جوان از آنان است که زحمت خود بر مردمان اندازد. شبانه در خواب دیدم که جوان را بر جنازه ای پیش من آوردند و گفتند: وی را میخوردی. توبه کردم که دیگر غیبت کس نکنم و هر روز بدان گورستان می شدم تا باشد که وی را ببینم و از وی حلالی خواهم تا مدت یک سال بعد از یک سال وی را دیدم که می آمد. گفت: اگر توبه کرده ای، تو را حلال کردم.(3)

حکایت 72: طعم گوشت خوک!

بزرگی گفت: در مسجد جامع شدم. جماعتی را دیدم که غیبت یکی می کردند. ایشان را از آن منع کردم. ترک آن کردند و دیگری را در میان آوردند. من نیز در بعضی از آن شروع کردم. شبانه در خواب دیدم که یکی طبقی گوشت خوک بیاورد و گفت: بخور. گفتم: منن.


1- داستان هایی از علما؛ به نقل از: بوستان معرفت (دورهی آموزشی جوانان) ج 3، ص 171.
2- هیأت، شکل
3- داستان عارفان.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه