هزار و یک حکایت اخلاقی جلد دوم صفحه 642

صفحه 642

همه لشگریان باید تا غروب از نیشابور خارج شوند و هر سپاهی که امشب در شهر بماند جان و مالش هدر رفته است. سپس خود نیشابور را ترک گفت و به «شادیاخ» که وصل به نیشابور بود، رفت و سربازانش نیز در آن جا گرد آمدند. در آن منطقه ی وسیع برای خود خانه ای ساخت و برای سپاهیانش نیز خانه های متعددی تأسیس نمود و همه ی سربازان را در آن محل اسکان داد.

زن ستم دیده که زندگی اش در معرض خطر قرار گرفته بود از عبد الله بن طاهر به بدی یاد کرد و درباره اش نفرین نمود. این تندگویی و خشونت کلام، عقده گشا و ظلم برانداز شد. او با سخنی که گفت، نه تنها خود و شوهرش را از فشار ستم آزاد ساخت بلکه سایر مردم را نیز از تعدی بیدادگران رهایی بخشید و به وضع ظالمانه و طاقت فرسای شهر نیشابور خاتمه داد.

این همان است که قرآن شریف فرموده: «لَا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ » (1)؛ «خداوند دوست ندارد کسی با سخنان خود، بدی های دیگران را اظهار کند؛ مگر آن کس که مورد ستم واقع شده باشد.»(2)

حکایت 842: امداد غیبی!

در یکی از جنگ ها لشگریان اسلام قلعه ای را محاصره کردند تا با نیروی نظامی آن را بگشایند و بر دشمن پیروز شوند. قلعه بسیار محکم بود و ایام مبارزه به درازا کشید. با آن که سربازان مسلمان در طول این مدت، مجاهده ی بسیار کردند و رنج فراوان دیدند، ولی به فتح قلعه موفق نشدند. روحیه ی سربازان رفته رفته ضعیف و ضعیف تر می شد و تصمیم شان به سستی می گرایید.

فرماندهی لشگر که با شرایط موجود، پیروزی سربازان خود را بعید می دانست به خدا متوجه شد و به پناه او رفت. چند روزی روزه گرفت، از صمیم قلب دربارهی سپاهیان اسلام دعا کرد و از خداوند غلبه ی آنان را درخواست نمود. دعای فرمانده، مقبول درگاه الهی واقع شد و خیلی زود به اجابت رسید.

روزی فرمانده در نقطه ای نشسته بود، دید سگ سیاهی در لشگرگاه در حال دویدن است. توجه فرمانده به آن حیوان جلب شد و در خصوصیاتش دقت کرد، چند ساعت بعد7.


1- نساء، 148.
2- اخلاقی از نظر همزیستی و ارزش های انسانی (گفتار فلسفی) ج 1، ص 257.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه