هزار و یک حکایت اخلاقی جلد دوم صفحه 666

صفحه 666

فرستاد سوگند که نزد من هیچ از کم و بیش نیست، ولی تو را چیزی می آموزم که دوست من جبرئیل برای من آورد و گفت: یا محمد! این هدیه ای است از نزد خدای عزوجل که تو را با آن گرامی داشته و به هیچ کس از پیامبران پیشین این هدیه را نداده است و آن جملاتی است که هر دلسوخته و هر مصیبت زده و هر اندوهناک و غمناک و هر کسی که در خطر دزد و آتش سوزی باشد، آن را بخواند و هر بنده ای که از پادشاهی بترسد و آن کلمات را بگوید، خداوند برای او وسیلهی رهایی فراهم می سازد و آن نوزده جمله است که چهار جمله ی آن بر پیشانی اسرافیل نوشته شده و چهار جمله اش بر پیشانی میکائیل و چهار جمله ی آن بر گرداگرد عرش و چهار جمله اش بر پیشانی جبرئیل و سه جمله ی آن در جایی که خدا خواسته، نوشته شده است.

علی علیه السلام عرض کرد: یا رسول الله! چگونه آنها را بخوانیم؟ پیامبر صلی الله علیه واله فرمود: یا عِمادَ مَن لا عِمادَ لَهُ، وَ یا کَریمَ العَفوِ، وَ یا حَسَنَ البَلاءِ، وَ یا عَظیمَ الرَّجاءِ، وَ یا عَونَ الضُّعفاءِ، وَ یا مُنقِذَ الغرقی، وَ یا منجِیَ الهَلکی، یا مُحسِنُ یا مُجمِلُ، یا مُنعِمُ یا مُفضِلُ، أنتَ الذی سَجَدَ لکَ سَوادُ الیلُ، و نورُ النهار، وَضَوءُ القمرَ، و شعاعُ الشَّمسِ، و دویُّ الماءِ، وَ خفیفُ الشَّجَر، یا اللهُ یا اللهُ یا اللهُ، انتَ وَحدَکَ لا شریکَ لَکَ.آن گاه میگویی: بار الها! با من چنین و چنان کن که به طور مستم از جای خود بر نمی خیزی تا این که دعای تو مستجاب شود.(1)

حکایت 873: دعای مستجاب پدر

اواخر شب بود علی علیه السلام همراه فرزندش امام حسن علیه السلام کنار کعبه برای مناجات و عبادت آمدند. ناگاه علی علیه السلام صدای جانگدازی شنید دریافت که شخص دردمندی با سوز و گداز در کنار کعبه دعا می کند و با گریه و زاری خواسته اش را از خدا می طلبد. علی علیه السلام به حسن علیه السلام فرمود: نزد این مناجات کننده برو و او را نزد من بیاور. امام حسن علیه السلام نزد او رفت دید جوانی بسیار غمگین با آهی پرسوز و جانکاه مشغول مناجات است. فرمود: ای جوان! امیر مؤمنان پسر عموی پیغمبر صلی الله علیه واله تو را می خواهد ببیند. دعوتش را اجابت کن. جوان النگان لنگان با اشتیاق وافر به حضور علی علیه السلام آمد. علی علیه السلام فرمود: چه حاجت داری؟ جوان گفت: حقیقت این است که من به پدرم آزار می رساندم او مرا نفرین کرده نصف بدنم فلج شده است. امام علیه السلام فرمود: چه آزاری به پدرت رساندهای؟ جوان عرض کرد، من جوانی عیاش و گنه کار بودم، پدرم مرا از گناه نهی می کرد من به حرف او گوش نمیدادم،06


1- یکصد داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام)؛ به نقل از: خصال ( شیخ صدوق)، ص 606
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه