هزار و یک حکایت اخلاقی جلد دوم صفحه 669

صفحه 669

شدنش را به من اطلاع دهی، همین دعای کودکان سادات بود.(1)

حکایت 876: دعا برای غریق خفه

مرحوم قطب الدین راوندی و دیگر بزرگان حکایت کرده اند:

روزی حماد بن عیسی به حضور مبارک امام جعفر صادق علیه السلام وارد شد و از آن حضرت تقاضا نمود تا برایش دعا نماید که خداوند چندین مرتبه سفر حج، باغی مناسب و سرسبز، خانه ای نیک و وسیع، همسری زیبا و خوش نام و از خانواده ای خوب، همچنین فرزندانی متدین و نیکوکار نصیب او گرداند.

امام صادق علیه السلام چنین دعا نمود: خداوندا! پنجاه مرحله سفر حج، باغی مناسب، خانه ای نیک، همسری خوب و از خانواده ای بزرگوار، فرزندانی نیکوکار و فهیم، به حماد بن عیسی روزی گردان.

یکی از دوستان حماد که در آن مجلس دعا حضور داشت، می گوید: پس از گذشت چند سال به شهر بصره رفتم و میهمان حماد بن عیسی شدم. حماد گفت: آیا به یاد می آوری آن روزی را که امام جعفر صادق علیه السلام برایم دعا کرد؟ گفتم: آری.

گفت: من تاکنون چهل و هشت مرتبه حج انجام داده ام و این خانه ای که می بینی خانهی من است که در شهر بصره نظیر ندارد، باغی دارم که از هر جهت بهترین باغ ها است، همسری پاک و نجیب دارم که از محترم ترین خانواده ها است و این هم فرزندانم هستند که مؤدب و متدین هستند و همه ی این ها از برکت دعای امام جعفر صادق علیه السلام است.

همین شخص در ادامه ی داستان می گوید: حماد پس از پایان پنجاهمین مراسم حج، نیز برای سفر پنجاه و یکم عازم مکهی معظمه شد و چون به خفه رسید، خواست که احرام ببندد، ناگهان سیلی آمد و حماد را با خود برد و همراهانش جنازهی او را از آب گرفتند. و به همین جهت، حماد به «غریق خفه» معروف شد.(2)

حکایت 877: حاجی کلباسی و دعای باران

مرحوم حاج ملا اسماعیل سبزواری در کتاب «جامع النورین» می نویسد: یادم می آید در زمان مرحوم حاجی کلباسی یک سال باران نیامد، منوچهر خان معتمد الدوله آمد3.


1- عاقبت بخیران عالم، ج 1، به نقل از: شجره طوبی، ص 15
2- بحار الانوار ج 47، ص 116، حدیث 153.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه