هزار و یک حکایت اخلاقی جلد دوم صفحه 678

صفحه 678

همین که سخن پیرزن را شنیدم از فرط ناراحتی بیهوش شدم وقتی که به هوش آمدم آن شب را به فکر فرو رفتم و بر گذشته هایم تاءسف خوردم گفتم: وای به حال من یک عمر دارم گناه می کنم هیچ ناراحت نبودم ولی این دختر با این کار مرا ادب کرد به منزل رفتم و تا چهل روز در خانه مریض شدم، رفتار و کردار و کار آن دختر، عجیب در من اثر کرده بود و این سبب شد که من از کار خودم پشیمان و نادم گردم و توبه نمودم.(1)

حکایت 885: ضجه و فریاد مردگان

در «معانی الاخبار» آمده است که رسول خدا صلی الله علیه واله فرمود: پیش از بعثت، گوسفند های عمویم ابو طالب را می چرانیدم، گاهی می دیدم گوسفندان بدون این که حادثه ای پیش آمده باشد، جستن می کردند، از حرکت باز می ایستادند و به یک باره، خوردن را رها می کردند.

علت این امر را از جبرئیل امین پرسیدم. جبرئیل (علیه السلام) گفت: هر گاه صدای ناله ی مردهای در عالم برزخ بلند می شود، غیر از جن و بشر همه آن را می شنوند. این حیوانات از صدای الهی مردگان متوحش می شوند، خدای عالم به حکمت بالغه اش صدای اموات را از زنده ها نهان داشته تا زندگی شان بر هم نخورد.(2)

حکایت 886: گرفتار کیفر

حضرت عیسی علیه السلام از کنار قبری می گذشت، از خدای متعال خواست که صاحب قبر را زنده کند تا از او چیزی بپرسد. همین که آن مرده، زنده شد از او پرسید: حالت در عالم برزخ چگونه است؟ آن مرد عرض کرد: من مردی باربر بودم، روزی مقداری هیزم برای کسی بر دوش داشتم و می بردم، خلالی از آن جدا کردم که دندان خودم را با آن خلال نمایم، از آن زمان که مردم تا به حال، گرفتار کیفر همان عمل هستم.(3)

حکایت 887: روح روی تابوت

روایت است که: عده ای به منزل حضرت سجاد علیه السلام آمده بودند برای استماع حدیث به امام اصرار کردند که آقا حدیث برای مان بگویید از قول جدتان. امام سجاد علیه السلام این حدیث را عنوان کرد که رسول اکرم صلی الله علیه واله فرمود: اذا حملِ المیتُ علی نعشه رَفْرَفَ روحَهُ فوق النَّعشِ 2.


1- کیفر کردار ج 2، به نقل از: قصص التوابین.
2- زبده الفصص.
3- زبده القصص؛ به نقل از: کبریت احمر، ص 272.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه