هزار و یک حکایت اخلاقی جلد دوم صفحه 731

صفحه 731

حکایت 961: دو حکایت از دو حکیم

حکایت کنند: یکی از رؤسای یونان بر غلام حکیمی افتخار و مباهات می نمود، غلام گفت: اگر موجب مباهات تو بر من جامه های نیکویی است که بر تن داری، که نیکویی از آن لباس است نه تو و اگر به این اسب راهوار و چابک است، که راهواری از آن اسب است نه از آن تو و اگر به پدران فاضلت می نازی، که صاحبان آن فضل و دانش آنانند نه تو.

گیرم پدر تو بود فاضل از فضل پدر تو را چه حاصل چون این فضایل هیچ کدام از آن تو، نیست پس تو کیستی؟ باز از حکیمی نقل می کنند که در خانه ی ثروتمندی مهمان بود و آن ثروتمند مرتب به خانه ی زیبا و فرش پربهای زندگانی و باغ باصفای خود می نازید و می بالید و به رخ دیگران می کشید. آن حکیم در اثنای گفت و گو خواست آب دهانش را بیرون بریزد، به راست و چپ نگاه کرد و محل مناسبی نیافت، به صورت آن مرد انداخت. حاضران او را عتاب کردند که این چه کاری بود کردی؟ حکیم گفت: ادب آن است که آب دهان را به پست ترین جاها بیفکنند و من جایی پست تر از صورت این مرد بسیار جاهل ندیدم!(1)

حکایت 962: خدای خواب آلود؛

در هندوستان به بتخانه ای رفتم، کلیددار بتخانه گفت: خدا الآن خواب است. گفتم: تا کی می خوابد؟ گفت: تا شش ساعت دیگر. خنده ام گرفت، ولی مترجم گفت: لطفا نخندید، ناراحت می شوند.

بعد از بیدار شدن خدا، به دیدن او رفتیم. مجسمه ای بود که برگی در دهان داشت. این آیه به یادم آمد که «وَیَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا یَضُرُّهُمْ وَلَا یَنْفَعُهُمْ »(2)، «به جز خداوند چیزی را می پرستند که به نفعی برای آنان دارد و نه ضرری.»(3)

حکایت 963: تیمور تاش و ملای رومی

در شماره ی ششم از سال دوم مجلهی نمکدان می نویسد: شبی در انجمن ادبی ایران یکی از اعضا کنفرانسی راجع به شرح حال و حیات و ادبیات جلال الدین ( ملای رومی) داد.تی


1- مردان علم در میدان عمل، ج 8
2- یونس 18
3- خاطرات از زبان حجت الاسلام محسن قرائتی
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه